تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

این را در پاسخ به یک دو تن از دوستان می نویسم ، و گرنه هم می دانند که..

شرکت در همایش ها و سمینارهای علمی، علاوه بر این که بهانه ای به دانشجو  می دهد تا در پی سوژه ای به تحقیق و ابداع موفق شود، 

مزایای دیگری هم دارد ، از جمله:

1- کسب یک امتیاز پژوهشی برای کارنامه تحصیلی

2- داشتن یک بند در روزمه علمی و پژوهشی

3- آشنائی با صاحبنظران و احتمال یافتن پروژه کاری

4- دریافت پاداش مالی از موسسه آموزشی مرتبط

و....

به همین جهت توصیه می شود به دانشجویانی که می خواهند رزومه علمی خود را پربار کرده و  ارتقا بخشند ، پیشنهاد می گردد به پایگاه :

iranconferences.ir

مراجعه کرده و برای شرکت فعال در همایشهای سالانه در حوزه کاری خود ، اقدام نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۳
تاریخنگار


روز 12 اردیبهشت سال  1340 خورشیدی، در تظاهرات شماری از معلمان مدارس تهران که دست به اعتصاب زده بودند، در میدان بهارستان تهران، نیروهای انتظامی به سوی معترضین آتش گشودند و در این واقعه یک استاد دانشگاه به نام دکتر محمد خانعلی کشته شد. خیزش معلمان و استادان دو حوزه آموزش متوسطه و عالی کشور که در راستای مبارزات جبهه ملی دوم و اعتراض به غارت منابع نفتی ایران صورت می گرفت، گرچه با قتل دکتر خانعلی به تحولی جز تغییر دولت از شریف امامی به علی امینی و شروع اصلاحات نیم بند و فریبنده دوره کِندی منجر نشد، اما روز دوازده اردیبشهت را به عنوان روز معلم در دفتر مناسبتهای تاریخ ایران ثبت کرد. و از حُسن اتفاق ، 18 سال بعد در همان روز ، معلمی دیگر با اسلحه تزویر و نفاق کشته شد. استادی از دانشگاه به نام مرتضی مطهری که همچون محمد خانعلی ، خویشتن را معلمی دلسوز و متعهد تصور می کرد و عامه خلق نیز ، او و سلفش را نه یک استاد روشنفکرنما و مغرور که معلمی فروتن و مردمی تصور می کردند.


یاد آن دو استاد و معلم گرامی و راهشان پر رهرو باد.

****

ضمنا از همه دوستانی که فقط  !!!  با پیامک و ایمیل این روز را تبریک گفتند، سپاسگزارم . 

بهتر آن که به جای استفاده از کلام دیجیتالی ، 

                                       با زبان خود و رو در رو به استادان تبریک بگوییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۲
تاریخنگار

خوانندگان این وبلاگ( که به زودی شمارشان به صفر نزدیک خواهد شد!)  شاید وقتی این عبارات را بخوانند، شگفت زده شوند،

اما حقیقت تلخ همین است

این که می خواهم وبلاگ تاریخنگار را گاه نامه ای اش کنم. چون علیرغم فرصتی که برای نوشتن پیدا کرده و تاریخنگاری می کنم ، شمار خوانندگان و صاحبنظران آن چنان رو به کاهش است ، که دیگر نیازی به نوشتن احساس نمی کنم! چون به مصداق مثل :

مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد

زمانی قادر خواهم بود که بنگارم که نظرات و همراهی خوانندگان این دفتر خانه مجازی را داشته باشم ، لیک نظری یا همدلی مشاهده نمی کنم . گوئی این سوژه های هر روزه را برای هیچکس می نویسم!  

 گرچه در ابتدای سال نوشتم که : برای دل خود و به خواسته ی آن اندک بینندگان وبلاگ تاریخنگار به نوشتن ادامه می دهم،

اما شوقی نمی بینم که ذوقم را برانگیزاند!

پس فعلاً نوشته هایم را به صورت پاره وقت (و نه به شکل روزانه) بر این صفحه درج می کنم تا زمان مناسبی برسد و بار دیگر مستمعین و نیوشندگان تاریخنگار کوشنده ، آتش ذوق و اشتیاق  را برافروزند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۹
تاریخنگار

به سخنان فیلسوف شهیر آلمانی فردریش نیچه توجه کنید، نمی دانم با کدام یک بیشتر موافقید، اما من که معتقدم برخی از آنها تخیلی و بی معنا هستند!

- سیاستمدار انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند: ابزار و دشمن. یعنی فقط یک طبقه را می‌شناسند و آن هم دشمن است

- بلند پروازی من آن است که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید . .

- نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم ، احکام نادرست برای زندگی بشری ضروری است و رد کردن آنها بمعنای رد کردن زندگی است

- حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است

- آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند . .

- با رنج عمیق درونی آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود

- انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. .

- کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند، درد می کشند و با دیگران هم دردی میکنند.

- کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد می کنند حتی اگر دوست ما باشند. .

- دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. .

- آنچه والا بودن  فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست. .

- آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. .

- هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم

- نمیشود از همسازی با طبیعت یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر بخواهیم مطابق با طبیعت زندگی کنیم باید بیرحم باشیم

- استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود. .

و سخن آخر : آن کلام نیچه ائی است که  ظاهراً کسی باید به خود نیچه می گفت:  

   ---  فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۰
تاریخنگار

یکی از جرائدی که در ترکیه، اما در قلمروی فرهنگی ایران معاصر منتشر شد ، روزنامه اختر بود که کارش را با انتقاد از امتیازات اعطایئ دولت قاجار شروع کرد . با افشای متن قرارداد  توتون و تنباکو ، آزادی خواهان را به مبارزه با این امتیاز ننگین دعوت کرد و همزمان با آشنا کردن مردم با ترتیبات و تشکیلات لازمه برای تحقق حکومت مشروطه، دشمنی دولت را برانگیخت. دربار که توزیع و اشاعه مقالات و مطالب اختر را خطرناک می شمرد ، به جّد بر سر آن بود تا جلوی ورود این روزنامه را از استامبول به ایران بگیرد . اما مدیر روزنامه یعنی حاج میرزا مهدی معروف به اختر ، از قلم روشنفکران منتقدی چون : میرزا آقاخان کرمانی بهره می برد  تا مقاله های متعدد ادبی و سیاسی منتقدانه چاپ کند و به بیداری مردم ایران سرعت بخشد .

رویه انتقادی روزنامه اختر چنان خشم مسئولین سیاسی را برانگیخت که وقتی دیدند با وجود ممنوعیت ورود آن به ایران، باز هم اختر مخفیانه می رسد و توزیع و خوانده می شود ، برآشفتند و شاه مستبد ، ناصرالدین شاه قاجار به وزیر اعظم خود نوشت :

« جناب امین السلطان :

ان شاالله احوال شما خوب است ، چه می کنید ؟ باران که نمی گذارد شخص نفسی بکشد ، کسی از منزل بیرون آمده به حضور می رسد ؟ تازه هایی باشد به عرض برسانید . این روزنامه اختر باز فضولی های زیادی کرده ، نسخه آن را دیدم ، حال می دهم بیاورند . آرتیکل های بدی نوشته شده است . ملاحظه کنید که این روزنامه باید جداً غدغن سخت  شود که پُست خانه قبول نکرده و نیاورند به ایران . حتی چاپارهای انگیس و فرانسه هم غدغن کنید که مِن بعد روزنامه اختر نیاورند . به امین الدوله دست خط نوشتم ، شما هم تاکید کنید که از این تاریخ دیگر روزنامه نیاورده ، منتشر نکنند . به سُفرا هم خودتان غدغن کنید که چاپارهای آنها روزنامه اختر را قبول نکرده و نیاورند

**  اما با این وجود ، فکر می کنید شاه توانست جلوی انشتار اخبار و میل به آگاهی را بگیرد؟  هم چنان که دیگران نتوانستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۴
تاریخنگار

چند سال پیش از این جور عکسها مد بود!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۴۳
تاریخنگار

**  دوران تاریخی سده های دوم تا هفتم هجری قمری ، که مصادف است با عصر خلافت خاندان عباسی، از ادوار مهمی است که هنوز بسیاری از محققان در باره ابعاد آن پژوهش می کنند. با یان همه باید توجه داشت که دوره ای بدین طولانی، از دگرگونی و تمایز بی بهره نبوده است و نمی توان حکمی را در باره همه دوران عباسی صادر کرد . به ویژه محقق تاریخ اسلام باید توجه داشته باشد که بنا بر تاثیرگذاری دستگاه خلافت از فرهنگهای تابعه امپراتوری و میزان اقتدار خلیفگان و وزیران و سرداران، رویه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دولت عباسی متفاوت و با شدت و ضعف همراه بوده است . از جمله مخالفت شامیان طرفدار اموی با آل عباس ، باعث طرد این خاندان از سوی اعراب شد تا جائی که پایتخت را به بغداد ، در کانون نفوذ فرهنگ ایران زمین، منتقل ساختند و همزمان با تاثیرپذیری از سنن ایران و دور شدن از حوضه جغرافیائی-فرهنگی دریای مدیترانه ، به تجارت اندیشه و کالا با شرق اسلامی روی آوردند.

بدون شک انتقال خلافت از امویان به عباسیان با تغییر ریشه ای و تحول گسترده و عمیق در همه ابعاد زندگی اسلامی همراه بود. این مساله در گرایش کلی خلافت عباسی نمایان و در آغاز کار به شکل پذیرش آداب سیاسی ایران باستان نمود پیدا کرد و مانع از تاثیرگذاری جهانبینی رومی بر جهانبینی اسلامی-عربی شد. با مکلف شدن امارت های اسلامی در مغرب و اندلس به مدافعه از مرزهای غربی امپراتوری و حاشیه عربی دریای فرنگ ، عباسیان به طور کلی به مشرق روی آوردند. با دفع تجاوز چینی ها به سمت ماورالنهر، روابط تجاری را با شرق دور کلید زدند و همزمان به حوضه فرهنگی غنی تری یعنی هندوستان رسوخ کرده و تبادلات اسلامی را در آن جا آغاز کردند.

اقدام شاخص دیگر عباسیان، تلفیق دین و سیاست بود، کاری که امویان به دلیل دنیاطلبی و منافع سیاسی به آن رغبت نداشتند . عباسیان با اعلان این که نیت احیای سنت و برپایی عدالت را دارند؛ از عالمان و فقیهان برای مشارکت در امور سیاسی و فرهنگی دعوت به عمل آوردند. نه تنها عبای رسول خدا را به عنوان نماد قدرت دینی بر تن کردند؛ بل که از اندیشه مهدویت هم بهره بردند و به نوعی از نظریه امامت ،که در ابتدای دعوت عباسی محور عقیده و تبلیغات آنها بود، استفاده به مطلوب کردند. این سیاست دینی ، به خلیفگان عباسی چنان مشروعیت و تقدسی بخشید که حتی سرداران لجام گسیخته ترک و بوئیان شیعی مذهب نیز، نتواستند خود را به کشتن خلیفه راضی کنند! با ترویج چنین اندیشه ای بود که نظریه پردازان مسلمان ، مفهوم حق الهی خلیفه در سلطه بر مردم را تئوریزه کردند . همان طور که در عهد ساسانی ، شاه فره ایزدی داشت، اینک خلیفه نیز از مصونیتی ویژه و فرهمند برخوردار بود!

برای عینیت دادن به این نظریه ، خلفای عباسی از عادات پادشاهان ایرانی پیروی کردند، کلام اول و قدرت مطلقه را به خود اختصاص دادند. از توده مردم فاصله گرفتند و بر نیروهای نظامی و انتظامی تکیه نمودند و حتی آدابی چون : تعظیم و کرنش، بوسیدن دامنه لباس خلیفه و بزرگان، دادن هدایا و پیشکش و.. را رواج دادند . هم چنان که نظم اداری خلافت تقلیدی از دیوان سالاری ایرانی بود؛ دربار پرشکوه خلیفه هم ، اکنده از خدم و حشم و نوکران دبوس بدست و کنیزکان نازک بدن بود. در این راه، وزیران ایرانی تبار و سیاحان مسلمان ، خلیفگان را آموزش می دادند . از سنتهای ایران باستان برای ایشان می گفتند و آاداب و رویه های اجرائی ممالک دور دست را به آنها یاد می دادند

**

در طول 524 سال زمامداری بنی عباس ، 38 خلیفه بر سر کار آمدند که همگی از تبار فرزندان عباس عم پیامبر بودند ، نخستین ایشان ابوالعباس سفاح و آخرین اینان مستعصم بالله بود که با توصیه شیعیان و به دست مغولان طومارش برچیده شد . اما این دوران 500 ساله را باید به چند دوره تقسیم کرد تا سیر تحولات آن را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم .

1- عصر اول: دوران نیرومندی، گسترش و شکوفایی (132-232ق)

این دوران با خلافت سفاح آغاز و با خلافت واثق به پایان رسید. ویژگی آن نیرومندی خلافت، استقلال کامل خلیفه و متمرکز بودن قوا در دست خلفا بود. بدین ترتیب، سفاح، منصور، مهدی، هادی، هارون، امین، مامون، معتصم و واثق ، همگی از توان شخصی، سیاسی و اداری فوق العاده ای برخوردار بودند و توانستند یکپارچگی حکومت را حفظ و شورش های معارضان را سرکوب کنند. در عین حال،  ایرانیان از چایگاه برجسته ای در حاکمیت برخوردار شدند، تا جائی که بر دستگاه های اداری و نظامی در بغداد و مناطق تابعه چیره شدند. سپاهیان، هم چنان از روحیه جنگی برخوردار بودند و دچار فساد نشده بودند، خاصه که خلیفه شخصاً سپهسالاری آنها را بر عهده می گرفت . شیعیان نیز، سرکوب شده و به انزوا گرویدند.

2- عصر دوم: دوران نفوذ ترکان (232-334ق)

این دوران با خلافت متوکل آغاز و در خلال دوران مستکفی پایان پذیرفت. ویژگی این دوران، ضعف خلافت و از میان رفتن تدریجی هیبت خلیفه امیرالمومنین بود، تدریجاً سرداران تازه مسلمان ترک تبار دستگاه حکومتی را در اختیار گرفتند، تا جائی که ضعف به بدنه حاکمیت سرایت کرد و به تضعیف قدرت خلیفه و فروپاشی جایگاه معنوی او منجر شد. البته، علاوه بر ترکان، امیرنشینهای مستقل و خودمختار هم بودند مثل: آل بویه در عراق عجم ، حمدانیان در موصل و دیار بکر ، اخشیدیه در مصر و شام ، سامانیان در خراسان بزرگ و.. تا حدی که وسعت قلمروی خلافت کاهش یافت و فقط برخی از مناطق در دست خلفا باقی ماند، که در این مناطق نیز ناآرامی و آشوب سایه گسترانده بود. در کانون خلافت هم ، به جای وزیر آراسته و میانه روی ایرانی ، غلامی ترک با عنوان امیرالامرا بر سر خیلفه آوار شده بود  که عملاً اقتداری برای امیر مومنان باقی نگذاشته بود. 

3- عصر سوم: دوران نفوذ آل بویه ایرانی (334-447ق)

این دوران از خلافت مستکفی آغاز و در زمان خلافت قائم پایان یافت. ویژگی این دوران، ارتباط آن با سرپرستی آل بویه است که در پایتخت مستقر شده و از نفوذ حقیقی و قدرت واقعی برخوردار بودند. خلیفه فقط نامی داشت و حق دخالت در هیچ یک از کارهای خلافت ، بدون مراجعه و جلب رضایت اربابان شیعی مذهب خود را نداشت. چون برای بوئیان ، عنوان امیرالمومنین خلیفه بنی عباس ، هیچ تکلیفی را ایجاد نمی کرد، از این رو ، تنها برای مصالح کلی جهان اسلام به بودن خلیفه راضی بودند، گرچه سنن عربی اسلامی را اجرا می کردند. اما گوئی خلافت به آل بویه منتقل شده است. خلیفگانی چون مطیع و طائع ، که مطیع فرزندان بویه بودند ، به صورتی از تشریفات درباری قناعت کردند و پادشاهی دنیوی را به امثال عضدالدوله وانهادند.

4-عصر چهارم: دوران نفوذ ترک و مغول (447-656ق)

این دوران در زمان خلافت قائم شروع شد و با مرگ مستعصم پایان یافت. انتقال قدرت واقعی به سلاجقه ترک تبار در این عهد، باعث شد تا هر چند ، خلیفه ها تابع شاهان ترک شوند، اما از ان جا که سلاجقه سنی مذهب ، احترام خلفا را نگه داشته و در خور مقام دینی آنان از بنی العباس تجلیل می کردند، فرصت برای برخی از خلیفگان عرب فراهم شود تا بخشی از نفوذ سیاسی خود را باز پس گیرند . از جمله در حکومت بغداد و شهرهای تابعه آن مستقل شوند و حتی در در زمان خلافت الناصرلدین الله ، برای ضربه زدن به حریف، وارد دسته بندی های قدرت شوند. اما دوران 66 ساله قدرت یابی چند خلیفه آخر با یورش سهمگین مغولان به سمت عراق و ویرانی و تاراج شهرها ، به پایان رسید. خان مغول ، بی توجه به جایگاه معنوی خلیفه، امر به برچیدن دستگاه خلافت داد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۵۲
تاریخنگار

قاسم پسر زین العابدین کرمانی در سال 1238 شمسی در کرمان متولد شد . کودکی و اوایل جوانی را نزد ملااحمد حافظ عقیلی کرمانی گذراند و از محضر او بهره برد . ادبیات فارسی و عربی را آموخت و در فقه و نجوم و زبان های عربی و انگلیسی به کمال رسید . سپس در سیرجان و بم و کرمان مدارسی به نام دانش تاسیس کرد و مدتی هم در آنجا به تدریس اشتغال داشت. کمی بعد در اداره عدلیه کرمان منصب قضاوت یافت و چندی در این سمت خدمت کرد . بعد از آن به عزم زیارت عتبات به سفر پرداخت و در بازگشت در دارالفنون تهران به تدریس پرداخت .وی در سال 1308 شمسی در تهران درگذشت.

ادیب کرمانی از جمله تحصیلکرده ها و روشنفکرانی است که در قبال آلام جامعه بی تفاوت نبوده است. او برای قشر قالی باف و خصوصاً کودکان کار ، که برای اندک مزدی گوهر جان و سرمایه زندگی را به رایگان می بازند، دل می سوزاند. در نوشتاری به نام خارستان ، بر پایه طنز ، شالبافان و قالی بافان را مخاطب قرار داده و سلاطین شال و قالی را زیر شلاق کشنده تحقیر می گیرد که از خون گروه اول تغذیه می کند. در عین حال، گروه نخست را گناه کار می شمرد و مذمتشان می کند که تن به ذلت داده اند. وی که از ستمی که صاحبان کارگاه های شال و قالی بر شاگردان مستمند و خردسال خویش روا می دارند ، به فریاد و خروش آمده، بر سر آن است تا برای بهبود وضعیت اسفبار کارگاه های نمور و بیماری زای قالیبافی ، تحرکی در مخاطب ایجاد کند.   

در رساله « خارستان» ادیب کرمانی، قصه بی سر و سامان فقیران برهنه ای را تصویر می کند که برای تکه کشکی ، دانه اشکی می ریختند و برای لقمه نانی، جانی می دادند :

شالبافان شهر می دانید .................که ز یک من دو من فزونستی

کفه ی این اگر ز جا جُنبد .................... و آن دگر کفه را سکونستی

او حتی در مدح خداوند نیز، نقادی خود را هدفمندانه وارد می کند :  

بنام خداوند احسان وجود ...........................خداوند تار و خداوند پود

حکیمی که از تاروپود سخن ....................گل نو ببافد به جای کهن

فرستاد استادها بی شمار ........................که بر دست ها را کند پشتِ کار (= نقش کارگاه شالبافی)

او مکنونات زبان را در تار و پود سخن می نهد و اوضاع تباه جامعه را باعث بدفرجامی کارگران می داند :

شهر بی کدخدا و داروغه ................. هیچ کس دیده در جهان هرگز

گرنبودی خلیفه کی بردست ................. بافتی شال لاکی و قرمز 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۸
تاریخنگار

بهلول عاقل دیوانه نمای عهد عباسی هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. به آب نگاه می کرد و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. روزی داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون همسر خلیفه هارون الرشید با یکی از خدمه به طرف او آمد. بالای سرش ایستاد و گفت: بهلول، چه می سازی؟ بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم. همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟ بهلول گفت: می فروشم. زبیده گفت: قیمت آن چند دینار است؟ بهلول گفت : صد دینار. زبیده خاتون گفت:  من آن را می خرم. بهلول صد دینار را گرفت و گفت :  این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم. زبیده لبخندی زد و رفت.

بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:  این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای. وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.

صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:  یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش. بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: به تو نمی فروشم. هارون گفت:  اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم. بهلول گفت: اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم. هارون ناراحت شد و پرسید:  چرا ؟ بهلول گفت:  زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!

------ *  خب، دوستان عزیز:   نتیجه اخلاقی این حکایت چیست؟ کمی تامل بفرمائید!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۳
تاریخنگار

به مناسبت روز پدر می خواستم تبریک بگویم اما می گویم:

دریغ و افسوس که روز پدر فرا رسید! این دریغ از آن رو است که نخستین روز پدری است که بدون پدر می آید .

 سال گذشته در چنین روزهائی به سوی خانه پدری می شتافتم تا به گرامیداشت مقام والای پدر بر دستان پدر بوسه زنم. اما اینک باید به سراغ آرامگاهش بروم و یادش را زنده کنم!

می خواستم چون رسم هر ساله برای تکریم جایگاه رفیع پدران ، مطلبی بنویسم و از مقام و منزلت این نماینده یزدان در زمین سخن بگویم

اما نوشتن این گونه مطلب در حالی که در فراق پدر می سوزم ، جز حسرت و اندوه برای یتیمی چون من حاصلی نخواهد داشت.

فقط به این نکته اکتفا می کنم که  :

به  آنها که این کوته نوشته را می خوانند و هنوز از نعمت داشتن پدر برخوردارند ، توصیه کنم


قدر پدران خویش را بدانید که زمانی خواهد رسید که نبودش را با تمام وجود حس خواهید کرد و احساس تنهایئ چنان روانتان را می فشارد 

 

که  آرزومند لحظه ای  می شوید که با او بوده اید و ارزشش را درک نکردید. اما زمان برگشت ناپذیر است و دیگر او را بازپس نخواهد داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۲
تاریخنگار