تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

دوره شناسی عباسی

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

**  دوران تاریخی سده های دوم تا هفتم هجری قمری ، که مصادف است با عصر خلافت خاندان عباسی، از ادوار مهمی است که هنوز بسیاری از محققان در باره ابعاد آن پژوهش می کنند. با یان همه باید توجه داشت که دوره ای بدین طولانی، از دگرگونی و تمایز بی بهره نبوده است و نمی توان حکمی را در باره همه دوران عباسی صادر کرد . به ویژه محقق تاریخ اسلام باید توجه داشته باشد که بنا بر تاثیرگذاری دستگاه خلافت از فرهنگهای تابعه امپراتوری و میزان اقتدار خلیفگان و وزیران و سرداران، رویه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دولت عباسی متفاوت و با شدت و ضعف همراه بوده است . از جمله مخالفت شامیان طرفدار اموی با آل عباس ، باعث طرد این خاندان از سوی اعراب شد تا جائی که پایتخت را به بغداد ، در کانون نفوذ فرهنگ ایران زمین، منتقل ساختند و همزمان با تاثیرپذیری از سنن ایران و دور شدن از حوضه جغرافیائی-فرهنگی دریای مدیترانه ، به تجارت اندیشه و کالا با شرق اسلامی روی آوردند.

بدون شک انتقال خلافت از امویان به عباسیان با تغییر ریشه ای و تحول گسترده و عمیق در همه ابعاد زندگی اسلامی همراه بود. این مساله در گرایش کلی خلافت عباسی نمایان و در آغاز کار به شکل پذیرش آداب سیاسی ایران باستان نمود پیدا کرد و مانع از تاثیرگذاری جهانبینی رومی بر جهانبینی اسلامی-عربی شد. با مکلف شدن امارت های اسلامی در مغرب و اندلس به مدافعه از مرزهای غربی امپراتوری و حاشیه عربی دریای فرنگ ، عباسیان به طور کلی به مشرق روی آوردند. با دفع تجاوز چینی ها به سمت ماورالنهر، روابط تجاری را با شرق دور کلید زدند و همزمان به حوضه فرهنگی غنی تری یعنی هندوستان رسوخ کرده و تبادلات اسلامی را در آن جا آغاز کردند.

اقدام شاخص دیگر عباسیان، تلفیق دین و سیاست بود، کاری که امویان به دلیل دنیاطلبی و منافع سیاسی به آن رغبت نداشتند . عباسیان با اعلان این که نیت احیای سنت و برپایی عدالت را دارند؛ از عالمان و فقیهان برای مشارکت در امور سیاسی و فرهنگی دعوت به عمل آوردند. نه تنها عبای رسول خدا را به عنوان نماد قدرت دینی بر تن کردند؛ بل که از اندیشه مهدویت هم بهره بردند و به نوعی از نظریه امامت ،که در ابتدای دعوت عباسی محور عقیده و تبلیغات آنها بود، استفاده به مطلوب کردند. این سیاست دینی ، به خلیفگان عباسی چنان مشروعیت و تقدسی بخشید که حتی سرداران لجام گسیخته ترک و بوئیان شیعی مذهب نیز، نتواستند خود را به کشتن خلیفه راضی کنند! با ترویج چنین اندیشه ای بود که نظریه پردازان مسلمان ، مفهوم حق الهی خلیفه در سلطه بر مردم را تئوریزه کردند . همان طور که در عهد ساسانی ، شاه فره ایزدی داشت، اینک خلیفه نیز از مصونیتی ویژه و فرهمند برخوردار بود!

برای عینیت دادن به این نظریه ، خلفای عباسی از عادات پادشاهان ایرانی پیروی کردند، کلام اول و قدرت مطلقه را به خود اختصاص دادند. از توده مردم فاصله گرفتند و بر نیروهای نظامی و انتظامی تکیه نمودند و حتی آدابی چون : تعظیم و کرنش، بوسیدن دامنه لباس خلیفه و بزرگان، دادن هدایا و پیشکش و.. را رواج دادند . هم چنان که نظم اداری خلافت تقلیدی از دیوان سالاری ایرانی بود؛ دربار پرشکوه خلیفه هم ، اکنده از خدم و حشم و نوکران دبوس بدست و کنیزکان نازک بدن بود. در این راه، وزیران ایرانی تبار و سیاحان مسلمان ، خلیفگان را آموزش می دادند . از سنتهای ایران باستان برای ایشان می گفتند و آاداب و رویه های اجرائی ممالک دور دست را به آنها یاد می دادند

**

در طول 524 سال زمامداری بنی عباس ، 38 خلیفه بر سر کار آمدند که همگی از تبار فرزندان عباس عم پیامبر بودند ، نخستین ایشان ابوالعباس سفاح و آخرین اینان مستعصم بالله بود که با توصیه شیعیان و به دست مغولان طومارش برچیده شد . اما این دوران 500 ساله را باید به چند دوره تقسیم کرد تا سیر تحولات آن را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم .

1- عصر اول: دوران نیرومندی، گسترش و شکوفایی (132-232ق)

این دوران با خلافت سفاح آغاز و با خلافت واثق به پایان رسید. ویژگی آن نیرومندی خلافت، استقلال کامل خلیفه و متمرکز بودن قوا در دست خلفا بود. بدین ترتیب، سفاح، منصور، مهدی، هادی، هارون، امین، مامون، معتصم و واثق ، همگی از توان شخصی، سیاسی و اداری فوق العاده ای برخوردار بودند و توانستند یکپارچگی حکومت را حفظ و شورش های معارضان را سرکوب کنند. در عین حال،  ایرانیان از چایگاه برجسته ای در حاکمیت برخوردار شدند، تا جائی که بر دستگاه های اداری و نظامی در بغداد و مناطق تابعه چیره شدند. سپاهیان، هم چنان از روحیه جنگی برخوردار بودند و دچار فساد نشده بودند، خاصه که خلیفه شخصاً سپهسالاری آنها را بر عهده می گرفت . شیعیان نیز، سرکوب شده و به انزوا گرویدند.

2- عصر دوم: دوران نفوذ ترکان (232-334ق)

این دوران با خلافت متوکل آغاز و در خلال دوران مستکفی پایان پذیرفت. ویژگی این دوران، ضعف خلافت و از میان رفتن تدریجی هیبت خلیفه امیرالمومنین بود، تدریجاً سرداران تازه مسلمان ترک تبار دستگاه حکومتی را در اختیار گرفتند، تا جائی که ضعف به بدنه حاکمیت سرایت کرد و به تضعیف قدرت خلیفه و فروپاشی جایگاه معنوی او منجر شد. البته، علاوه بر ترکان، امیرنشینهای مستقل و خودمختار هم بودند مثل: آل بویه در عراق عجم ، حمدانیان در موصل و دیار بکر ، اخشیدیه در مصر و شام ، سامانیان در خراسان بزرگ و.. تا حدی که وسعت قلمروی خلافت کاهش یافت و فقط برخی از مناطق در دست خلفا باقی ماند، که در این مناطق نیز ناآرامی و آشوب سایه گسترانده بود. در کانون خلافت هم ، به جای وزیر آراسته و میانه روی ایرانی ، غلامی ترک با عنوان امیرالامرا بر سر خیلفه آوار شده بود  که عملاً اقتداری برای امیر مومنان باقی نگذاشته بود. 

3- عصر سوم: دوران نفوذ آل بویه ایرانی (334-447ق)

این دوران از خلافت مستکفی آغاز و در زمان خلافت قائم پایان یافت. ویژگی این دوران، ارتباط آن با سرپرستی آل بویه است که در پایتخت مستقر شده و از نفوذ حقیقی و قدرت واقعی برخوردار بودند. خلیفه فقط نامی داشت و حق دخالت در هیچ یک از کارهای خلافت ، بدون مراجعه و جلب رضایت اربابان شیعی مذهب خود را نداشت. چون برای بوئیان ، عنوان امیرالمومنین خلیفه بنی عباس ، هیچ تکلیفی را ایجاد نمی کرد، از این رو ، تنها برای مصالح کلی جهان اسلام به بودن خلیفه راضی بودند، گرچه سنن عربی اسلامی را اجرا می کردند. اما گوئی خلافت به آل بویه منتقل شده است. خلیفگانی چون مطیع و طائع ، که مطیع فرزندان بویه بودند ، به صورتی از تشریفات درباری قناعت کردند و پادشاهی دنیوی را به امثال عضدالدوله وانهادند.

4-عصر چهارم: دوران نفوذ ترک و مغول (447-656ق)

این دوران در زمان خلافت قائم شروع شد و با مرگ مستعصم پایان یافت. انتقال قدرت واقعی به سلاجقه ترک تبار در این عهد، باعث شد تا هر چند ، خلیفه ها تابع شاهان ترک شوند، اما از ان جا که سلاجقه سنی مذهب ، احترام خلفا را نگه داشته و در خور مقام دینی آنان از بنی العباس تجلیل می کردند، فرصت برای برخی از خلیفگان عرب فراهم شود تا بخشی از نفوذ سیاسی خود را باز پس گیرند . از جمله در حکومت بغداد و شهرهای تابعه آن مستقل شوند و حتی در در زمان خلافت الناصرلدین الله ، برای ضربه زدن به حریف، وارد دسته بندی های قدرت شوند. اما دوران 66 ساله قدرت یابی چند خلیفه آخر با یورش سهمگین مغولان به سمت عراق و ویرانی و تاراج شهرها ، به پایان رسید. خان مغول ، بی توجه به جایگاه معنوی خلیفه، امر به برچیدن دستگاه خلافت داد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۶
تاریخنگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی