تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

این کتابشناسی را قبلا در وبلاگ پیشین خود گذاشته بود. اما با محو شدن آن وبلاگ، برای کسانی که این مطلب را بر روی بلاگ خود گذاشته بودند نیز ، مشکل پیش آمد. پس دوباره می گذارم تا شاید علاقمندی را به کارآید

روابط روس و ایران : محمّدعلی جمال زاده (بنیاد موقوفات افشار،1372)

روابط ایران و روسیه1800-1580 : احمد تاج بخش (دنیا ، 1337)

روابط ایران و روسیه : مهدی سنائی(ایراس ، 1387)

پژوهشی در روابط ایران و روسیه : حاتم قادری (ایران چاپ ، 1359) 2 ج

روابط ایران و روسیه : موریل اتکین ، ترجمه محسن خادم(نشردانشگاهی، 1382)

روابط ایران و اروپا در عهد صفوی: عبدالحسین نوائی(ویسمن، 1372)

سیاست خارجی ایران در عهد صفوی: نصرالله فلسفی(جیبی، 1342)

رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان : پیوکارلو ترنزیو ؛ ترجمه عباس آذرین(بنگاه ترجمه ، 1359)

کتاب نارنجی: وزارتخارجه روسیه؛ ترجمه حسین قاسمیان/پروین منزوی   (کتاب پرواز، 1368)4ج

اسنادرسمی در روابط با انگلیس و روس وعثمانی: غ.میرزاصالح(تاریخ ایران،1365)2ج

سیاستهای استعماری روس و انگلیس و فرانسه در ایران: احمدتاجبخش(اقبال.1366)

اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی: دفتر نشر اسناد(وزارتخارجه،1372)

گزیده اسناد ایران و روسیه دوره قاجار: فاطمه قاضیها (وزارتخارجه،1380)2ج

روایت ایرانی جنگهای ایران و روس: حسین آبادیان(مرکزاسناد و تاریخ دیپلوماسی،1380)

حکومتهای محلی قفقاز در دوره قاجار : علی پور صفر (بنیاد مستضعفان،1377)

سیاست نظامی روسیه در ایران : خانک عشقی(بی نا ،1353)

هجوم روس به ایران : نظام الدین زاده؛ تصحیح نصرالله صانعی (تیراژه ،1377)

روابط بازرگانی ایران و روسیه : ماروین انتر ؛ ترجمه عطاء نوریان (دانشکده اقتصاد،1351)

روس و انگلیس در ایران: حسین ناظم ؛ ترجمه فرامرز محمّدپور (مرکز اسناد انقلاب،1380)

سیاست دولت روسیه در خاورمیانه: حسن منیعی ( ارتش، 1344)

روس و انگلیس در ایران: فیروز کاظم زاده ؛ ترجمه منوچهر امیری (جیبی،1354)

ت‍اری‍خ‌ رواب‍ط س‍ی‍اس‍ی‌ و ن‍ظام‍ی‌ ای‍ران‌ و روس‍ی‍ه‌ از س‍ال‌ ۱۸۰۰ ت‍ا ۱۹۱۷ م‍ی‍لادی‌/ ح‍م‍ی‍د طوس‍ی‌ م‍راغ‍ی(سیمرو، 1382)‌

‏بازخوانی جنگ های روسیه علیه ایران: رحیم نیکبخت (ایران شناخت، ۱۳۹۴)

‏روابط تاریخی ایران و روسیه: مقصود اثنی‌عشری‌خیاوی ( مولف، ‏۱۳۸۷)

توسعه تجارت ایران با روسیه: حبیبه فتحی(موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، ‏۱۳۹۲)

تاریخ روابط تجاری ایران و شوروی از انقلاب اکتبر تا سقوط رضاشاه: ناصر جهان‌آرا ( وارش‌وا‏، ۱۳۹۰)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۲
تاریخنگار

* در بین مشاهیر جهان افراد متعددی بوده و هستند که در رشته تاریخ درس خوانده اند . برخی از اینان جزء چهره های منفی و مطرحی هستند که در باره آنها ، داوری های متفاوتی صورت گرفته است. اما مسلماً این قضاوت ها ربطی به رشته تحصیلی آن ها ندارد . مثلا : جرج بوش ، حیدرعلی اوف، آریل شارون  و.. از جمله سیاسیونی هستند که در رشته تاریخ تحصیل کرده اند و یا خانم :...

-  لودمیلا میخائیلونا پاولچنکو (Liudmyla Mykhailivna Pavlychenko ) معروف به « بانوی مرگ»  که یکی از پنج تک‌تیرانداز تاریخ معاصر و برترین زن تک‌تیرانداز در جنگ جهانی دوم بود.  متولد سال 1916 در اوکراین که در نوجوانی به تیراندازی علاقمند شد و در سن 24 سالگی در حالی که دانشجوی رشته تاریخ در دانشگاه کیف بود ، داوطلبانه به ارتش پیوست و به یکی از دو هزار تک‌تیرانداز زنی تبدیل شد که در ارتش سرخ شوروی علیه آلمان نازی خدمت می‌کردند. لودمیلا در نخستین درگیری در جریان نبرد اودسا ، 187 سرباز آلمانی را کشت و خیلی زود نامش در جبهه متفقین پیچید. اما کار این تاریخدان به اینجا ختم نشد و  تا پایان جنگ ، رقم مقتولین مورد هدف واقع شده را ، به 309 نفر رساند. وی آن قدر در تیراندازی ماهر بود که 30 تک‌تیرانداز را با یک گلوله هدف قرار می داد. این خانم در سال 1942 بر اثر اصابت ترکش خمپاره زخمی شد و به خانه برگشت . او بعدها دستیار فرمانده کل نیروی دریایی اتحاد شوروی شد و نشان ستاره طلایی را نیز به دست آورد. در همین دوران بود که وی از آمریکا و انگلستان دیدار کرد و نخستین شهروند شوروی بود که به کاخ سفید دعوت شد.

لودمیلای علاقمند به تاریخ ، پس از پایان جنگ به ادامه تحصیل در رشته تاریخ پرداخت و تاریخنگار شد. اما تالیفاتی نداشت و غالباً به عنوان بانوی تیرانداز در انجمنها و محافل یادمانی جنگ جهانی دوم حضور به هم می رسانید. وی در سن 58 سالگی در 10 اکتبر 1974 ( مهر 1352 شمسی) درگذشت و در مسکو به خاک سپرده شد. فیلم سینمائی و تمبر یادبود این بانوی تفنگ بدوش در سالهای  2015 و 1976 ، بار دیگر نام او را زنده کرد. بدین ترتیب، لودمیلای تاریخ خوان با ثبت کردن نامش به عنوان«موفق ترین زن تک تیرانداز تاریخ» در تاریخ جاودانه شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۲
تاریخنگار

ابهام در مورد علل قیام : واقعیت این که در قیام شیخ محمد خیابانی، انگیزه‌ها و برنامه‌ی قیام تا پایان کار مبهم ماند و شاید فرصت تشریح و تبیین نیافت. تنها اعلامیه‌ی عمومی که توسط قیام‏‌کنندگان، پس از به دست گرفتن اداره‌ی شهر تبریز منتشر شد و بیانگر خواسته‌ها و مواضع آنان بود، لحنی مبهم و کلی دارد. در این اعلامیه تنها آمده است که آنان در اعتراض به «یک سلسله اقدامات ضدمشروطیت حکومت محلی» قیام کرده‏‌اند و از مقامات حکومت انتظار دارند «رژیم آزادانه»‌ی آن‌ها را محترم شمارند و تصمیمات‌شان را صادقانه به اجرا درآورند. در ادامه، اظهار داشته‌اند که «آزادی‌خواهان از کیفیت فوق‌العاده باریک وضعیت حاضره» آگاه‌اند و مصمم‌اند تا «نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد برقرار دارند.» آنان برنامه‌ی خود را در 2 کلمه چنین خلاصه می‌کنند: «برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت» زمانی هم که در مورد اهداف قیام از آنان سؤال می‌شد، می‌گفتند «مرام بلندی داریم که هنوز زمان آشکار کردن آن نرسیده است.»

اهداف قیام : خیابانی هم به عنوان رهبر قیام، در یکی از نخستین نطق‌های خود، پس از قیام گفت که اهداف جنبش را، مانند هدف‌‏هایی که یک ارتش در هنگام جنگ دارد، نباید به دشمنان نشان داد. او در جایی دیگر نیز گفته است: «دشمن را باید در تاریکی نگه داشت و باید طوری کارها را پیش برد که دشمن از نقشه و تاکتیک طرف مقابل خود نتواند خبردار شود.» در سخنرانی‌های خیابانی، بیش از همه، بر اهمیت عزم، عمل، وحدت، نظم، انضباط و آزادی تأکید شده است.

همان گونه که از اظهارات رهبر قیام برمی‏آید، نوعی کلی‏‌گویی و ابهام در جریان قیام خیابانی مشهود است. با این حال، کلی‏گویی‏ها و ابهامات موجود نمی‏تواند مجوزی باشد برای اینکه شیخ محمد خیابانی و یاران او را جدایی‏طلب یا کمونیست بخوانیم؛ چرا که خیابانی هیچ جا و به هیچ وجه از جدایی سخنی به میان نیاورد؛ بلکه وی در یکی از نطق‌های خود، که مشخصاً ضد فرقه‌بازی و هرج‌و‌مرج ایراد کرد، از وحدت سخن گفت و از اینکه باید «یک‌صدا» عمل کرد. وی در سخنان خود تأکید کرده است: «ما می‌گوییم در آزادیستان، در سراسر ایران، فقط یک رأی، فقط یک‌صدا موجود باشد تا این صدای واحد، رژیم مملکت را تعیین و ابلاغ نماید.» خیابانی حتی با آگاهی از برپا شدن قیام جنگل به دست میرزا کوچک‏‏خان، سعی کرد با او ارتباط برقرار کند. به همین دلیل، حاجی آخوند نامی را برای ایجاد ارتباط با میرزا کوچک‌خان به گیلان اعزام کرد، اما فرستاده وی در بازگشت به علت بیماری درگذشت و از آن طرف، جنگلی‏ها نیز به علت گرفتاری‏های فراوان دنباله‌ی کار را نگرفتند.

اتهام وابستگی به چپ :در خصوص گرایش وی به شوروی و اینکه برخی مانند ایوانف روسی از شیخ محمد خیابانی تصویر یک بلشویک را القا می‏کنند، واقعیت این است که خیابانی نه تنها هیچ گرایشی به کمونیسم و بلشویسم نداشت، بلکه با افرادی که در هنگام قیام وی در تبریز مرام کمونیستی داشتند به شدت مخالفت می‌کرد.علاوه بر این، سخنان شیخ محمد خیابانی و مسلک وی مملو از گفتارها و کردارهای اخلاقی و دینی است. بدیهی است از هیچ کمونیستی رفتار و گفتار اخلاقی و دینی پذیرفته نیست.

اتهام استقلال طلبی: مورد دیگری که در جریان قیام شیخ محمد خیابانی موجب برخی اظهارنظرهای مخالف شده و باعث گردیده است گروهی بر این تلقی نائل شوند که خیابانی در صدد تشکیل دولتی خارج از لوای حاکمیت مرکزی بوده، ماجرایی است که طی آن سروصدایی در تبریز ایجاد شد و شخصی به نام حاجی سیف‌العلما عده‏ای را اطراف خود جمع نمود و شروع به سر دادن شعارهایی مبنی بر جمهوری‌ خواهی کرد.بخشی از شبهات در مورد قیام، ناشی از سخنان ابهام‌آمیز قیام‏کنندگان است؛ آن‌چنان که وقتی در مورد اهداف قیام از آنان سؤال می‌شد، می‌گفتند: «مرام بلندی داریم که هنوز زمان آشکار کردن آن نرسیده است.» خیابانی هم به عنوان رهبر قیام، در یکی از نخستین نطق‌های خود پس از قیام، گفت: «اهداف جنبش را مانند هدف‏هایی که یک ارتش در هنگام جنگ دارد نباید به دشمنان نشان داد.»

این گروه، که پرچمی سرخ به دست داشتند، در خیابان‏های شهر می‌‏گشتند و شعار «زنده باد جمهوریت» سر می‏دادند؛ اما نه خیابانی و نه کسی از طرفداران و اطرافیان وی به آن‌ها توجهی ننمود و هیچ حمایتی از آنان صورت نگرفت. حتی شیخ محمد خیابانی در گفت‌وگو با  نماینده‌ی انگلیس، ضمن تصدیق این قضیه که در روز هفتم (آوریل) فریادهایی به نفع جمهوری‌خواهی و شعارهای «مرگ بر انگلیس» و «مرگ بر وثوق‌الدوله» سر داده شده است، تصریح کرد: «در بحبوحه‌ی قیام‌های مردمی، همواره عناصری هستند که درک درستی از قیام ندارند و دست به چنین کارهایی می‌زنند، ما اعلام کرده‏ایم که چنین تحرکاتی به شدت سرکوب خواهد شد.» بنابراین، رخداد مذکور را باید از حواشی قیام شیخ محمد‏ خیابانی دانست؛ واقعه‏ای که یک جریان موازی بود و نه تنها از سوی رهبر قیام طراحی نشده بود، بلکه به هیچ وجه مورد حمایت وی قرار نگرفت.

اتهام جداسازی آذربایجان : یکی دیگر از شبهاتی که در مورد قیام شیخ محمد خیابانی مطرح شده است،  تلاش وی برای جداسازی آذربایجان از ایران است. استدلال این گروه بر این مبنا است که خیابانی نام آذربایجان را به آزادیستان تغییر داد. بله او چنین کرد و بارها در نطق‏هایش نام آزادیستان را به جای آذربایجان به کار برد؛ اما شیخ نام آذربایجان را برای این انجام داد تا آذربایجان ایران از آذربایجان شوروی تمیز داده شود. وی با این کار به ادعاها و برنامه‏های مقامات آذربایجان شوروی پاسخ گفت و نشان داد که آذربایجان ایران مستقل از آذربایجان شوروی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۳۰
تاریخنگار

این روزها دغدغه شهرداری آن است که برای کارتن خوابها جائی بیابد تا پیش از آن که ننه سرما آنها را زمین گیر کند، گرمخانه ها آنها را دربرگیرند. 

اما زیاد نگران نباشید ، انسان همیشه در سختی ها ذهنش فعال می شود و مشکل گشا می شود!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۱
تاریخنگار

در قرن 12 هجری قمری ، شاعری در یک طومار ادبی،  خلفای راشدین  و بزرگان اهل سنت  و نیز درباریان و وزرای زمانه خود را هجو نمود . هنگامی که خبر به پادشاه وقت رسید  ، امر نمود تا شاعر  را به حضورش آورند. سپس رو به شاعر کرد و با لحنی آرام گفت : بخوان!

اما شاعر مفلوک از ترس دچار تشویش شد و از خوف بر زانوان نتوانست بایستاد. شاه گفت:

- بخوان و نترس. قسم به چهار یار  بزرگوار که  به سبب هجو نه تو را خواهم کشت و نه آزار خواهم داد. اگر هجونامه را خوب و به قاعده سروده باشی، تو را انعام خواهیم داد ؛ولی اگر آن را نارسا و گوشخراش سرایش کرده باشی، می فرمائیم بر سرت بزنند و طومارت را در دهانت فرو برند.

شاعر شروع به خواندن کرد و شاه به آرامی گوش داد. چون اشعار در کمال سلاست و استادپسندانه بود ، شاه ، که خود از استعداد سخن شناسی بی بهره نبود ، خوشش آمد و بر شاعر احسنت گفت . سپس دستور داد تا به خاطر این جملات آهنگین و زیبا صله ای وافی به شاعر دهند. این اقدام به مذاق درباریان و علمای حاضر خوش نیامد . زیرا  انتظار داشتند تا شاه امر به قتل شاعر هتاک دهد.

در این وقت که شاعر کیسه ای زر به انعام گرفته بود و در حال ترک مجلس بود ، شاه رو به او کرد و گفت:

- پیش از آن که مجلس ما را ترک کنی، پرسشی از تو دارم. بدان پاسخ گو و آن گه راه خویش در پیش گیر.

شاعر شاد و خوشحال که گمان می کرد، ماجرا تمام شده است، لبخندی بر زبان آورد و چنین پاسخ داد:

- امر خدیو زمان مطاع . بفرمائید.

شاه در حالی که متوجه نگاه های حضار در مجلس بود، به آن شاعر هزال گفت:

- تو در این هجونامه ما و درباریان ما را مذمت کرده ای و بر بدی و خباثت ما گواه داده ای. اما چگونه بر زشتکاری و خبث طینت حکومتگران پیشین و خلفای 1400 سال پیش وقوف یافتی؟ با کدامین سند و گواهی، حکم به بدکرداری و جهنمی بودن آنها داده ای؟ اگر دولت ما را نکوهش می کنی، بر تو حرجی نیست که معاصر با ما و قرین با روزگار دولت مائی. اما در مورد زعمای قرون ماضی تو را نرسد که داوری کنی و ایشان را متهم سازی. به کیفر چنین جسارت و زشتخوئی، تو را باید که مجازات کرد. اینک اگر نمی توانی ادله صادق در اثبات بدطینتی پیشینیان بیاوری ، آماده کیفر و عقوبت شو. 

سپس امر فرمود تا سخنور  بهتان زن و زشت گفتار را سیاستی بلیغ کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۰۶
تاریخنگار


ضرب المثلی هست با عنوان تو بدم ، بمیر و بدم .که نشانگر الزام آور بودن کاری است که کننده آن باید انجام دهد ، حتی اگر بمیرد. اما این ضرب المثل در روزگار ما تبدیل شده به : تو پول بده ، بمیر و پول بده. می گویئد چرا ، به این دو نکته راستین توجه کنید.

1- رفته بودم به داروخانه تا شربت سینه درد مربوط به  سرماخوردگی بگیرم. روی دارو قیمت زده بود: 12500 ریال ، اما داروخانه چی، مبلغ رُند 15000 ریال را از من گرفت! مثل خیلی از افراد دیگر گفتم: 2500 ریال ارزشی ندارد و شاید این حق فنی داروخانه دار است( هر چند سفارش نوع دارو از من بود و میزان قیمت آن هم کمتر از جدول حق فنی داروها) . اما چون کمی تامل کردم ، دیدم، اولاً قیمتی که داروخانه دار بابت خرید شربت داده ، مسلماً کمتر از 12500 ریال است و او قبلاً سود خود را از فروش دارو کسب کرده است. ثانیاً با این سودی که از فروش یک شربت سینه ( که این روزها خیلی هم کاربرد و فروش دارد) فروشنده دارو ، یک سوم هزینه آن شربت را دریافت می کند و این در مجموع فروش داروهائی این چنینی و پرکاربرد  سود کلانی برای داروخانه ها دربر دارد.

2 -  دوستم از مسافرت برگشته بود و به جای سوغات برایم، قبض گاز خانه شان را مصداق آورده بود. با این عنوان که در یک دو ماهی که مسافرت بوده، گاز مصرفی خانه اش در حد 5000 ریال ارزیابی شده است. اما بابت هزینه های اضافی مندرج در قبض مثل: آبونمان ، بیمه، عوارض لوله کشی به مناطق محروم ، و مواردی از این دست، مبلغ کل 45000 ریال برایش قبض صادر شده است. او می گفت: به جای این که به خاطر مصرف کم ، مشمول تخفیف شود، در دادگاه شرکت گاز غیابی محاکمه شده و به پرداخت عوارض اضافی محکوم شده است. احتمالاً باید در اینده، هزینه تعمیر لوله های فرسوده گاز ، اُفت فشار گاز  در لوله ها ، حق العبور مامورین ثبت کنتورها ، پورسانت فروش منابع گاز زیرزمینی به همسایگان، و سایر هزینه های شرکت محترم گاز را پرداخت کنیم.

حال با این تفاصیل، تعجبی ندارد ، وقتی زلزله و سیل و بلایای طبیعی در گوشه ای از کشور ایجاد مشکل می کند و به خاطر ضعف زیرساختها و آماده نبودن مسئولین در برابر بحرانهای غیرمترقبه ، دولت دست به جیب ( شما بخوانید : جیب ملت) می شود، و مبلغ کلانی برای بازسازی و ترمیم خرابیها اختصاص می دهد. چون هم کسبه و هم دولت به راحتی از مردم عوارض اضافی دریافت می کنند و آن چه اصناف و فروشندگان مایحتاج عمومی از مردم به اضافه می ستانند، به عناوینی چون: مالیات بر ارزش افزوده، حق کسب، عوارض نوسازی، هزینه جمع آوری پسماند و .. از فروشندگان اخذ می شود تا در جائی درست برای بهبود زندگی زلزله زدگان و میتلایان به سیل و.. مصرف شود.!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۵
تاریخنگار

در باره احمد قوام، این سیاستمدار کهنه کار و رند تاریخ معاصر ایران، ان قدر مطلب و سخن هست که می شود او را به محور یک پژوهش گروهی و دامنه دار تبدیل کرد و برایش موسسه ای تحقیقاتی به راه انداخت. اما هنوز اسناد و خاطرات عرضه نشده ی بسیاری هست که باید با کمک آنها چهره این رجل سیاسی را بازشناسایئ و تشخیص داد. کاش می شد به دور از فضای احساسی و اثرپذیری کتابهای تاریخی معاصر او را معرفی کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۴
تاریخنگار

تاریخ گذر زمان است در گذرگاهی پر پیچ و خم که عبرت را در انتهای راه به مهمانی می خواند . عبرت از آن چه که بر ورق ورق آن نگاشته تا شاید ، چراغ راهی باشد پیش روی آیندگان و درک آن چه بر سر گذشتگان آمده است و نبیاد بر سر ایشان نیز بیاید . بر گرُده تاریخ آثار زخم ضربات تازیانه هایی نشسته که روایتگر روزگاران افسار گسیخته و طوفانی است . روزگارانی که در میان امواج بلند و مهیب حوادث گاه بالا و پایین و گاه این سو و آن سو در تلاطم بوده است. شاید هر ورق پاره ای از صفحات تاریخ یادآور تکه ای از این وسعت باعظمت است که از پس ناملایمات این روزگاران بدفرجام از آن جدا و در گوشه ای از این  پهنه ی جغرافیایی به دور از پیشینه ی با عظمت و با شکوه خود رها شده است.

 یکی از پاره های جدا شده از این گستره ی با شکوه، منطقه ای به نام پَرَه دریا یا فرا رود است که عربان آن را ماورالنهر ، ترکان آن را ترکستان و روسها آسیای مرکزی یا آسیای میانه می خواندندش. نقطه مرکزی قاره کهن که تا دیروز وصله ی تن ایران و حصه ای از خوان پرنعمت فرهنگ و مدنیت پارسی بوده است و جغرافی دانان و کاشفان ان را با خطه خراسان بزرگ پیوسته دانسته و می شناسند . اراضی واقع در آن سوی رودخانه های سیحون و جیحون ، یادآور زایش بزرگانی است همچون مولانا جلال الدین بلخی که در بی خودی خود ، نیمی از وجودش را در ترکستان و نیمی دیگر را در فرغانه فریاد می زد:

من بی خود و تو بی خود مارا که برد خانه     من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی  کس  را  هشیار  نمی بینم     هر  یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان     نیمیم  ز  ترکستان   نیمیم  ز  فرغانه

ماورالنهر یادآور نوای چنگ رودکی است که با قصیده ای فی البداهه امیر نصر سامانی را چنان به وجد آورد که  بی پای افزار و تن پوش سوار بر اسب از هرات تا فرسنگ ها مسافت به سوی بخارا هروله کنان دوید تا مباد که شاید روزی بگذرد و آن ملک جاوید و ارض سرمد را نبیند.

بوی جوی مولیان آید همی              یاد یار  مهربان  آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او              زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست     خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا شاد باش و دیر ز ی          میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان          سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان           ماه سوی آسمان آید همی

اینجا سرزمین است که کمان کشی رستم در جنگاوری با پهلوان کشانی اشکبوس را به یاد می آورد . هنگامی که تیر کمان را چنان  برسینه ی ستبر او نشاند که وقتی اشکبوس از اسب بر زمین سرنگون گردید؛ انگار نه انگار که چنان پهلوانی از مادرش زاده و چشم بر جهان گشوده بود

بدو گفت رستم که تیر و کمان                  ببین تا هم اکنون سرآری زمان

تهمتن به بند کمر برد چنگ                       گزین کرد یک چوبه تیر خدنگ

یکی تیر الماس پیکان چو آب                       نهاده  بر و   چار  پر    عقاب

کمان را بمالید رستم بچنگ                       بشست اندر آورد تیر خدنگ

بزد بر بر و سینه‌ی اشکبوس                        سپهر آن زمان دست او داد بوس

قضا گفت گیر و قدر گفت ده                       فلک گفت احسنت و مه گفت زه

کشانی هم اندر زمان جان بداد               چنان شد که گفتی ز مادر نزاد

 ماورالنهر را باید با  پور سینا  در ذهن  و  خاطره به یاد  آورد ؛ آن فرزانه ی فرزند ایران که در روستای خورمیسن در حومه  بخارا می زیست و چون ، نخواست تن به اسارت محترمانه در دربار غیرپارسیان دهد، عمر کوتاه و فروزنده خود را در مسیر راه تا موعد معراج سپری کرد . در همان حال که راه  دانش را می گشود و سپس  به خواب ابدی فرو می رفت:

    از قعر گل سیاه   تا   اوج   زُحل        کردم  همه   مشکلات  گیتی را  حل

بیرون جستم ز قید هر مکر   و   حیل           هر بند   گشاده  شد  مگر  بند   اجل

آری ،ماورالنهر یادآور شهرهای آبادان و روح افزای بلخ ، بخارا ، سمرقند ، خوارزم ، مرو ، فرغانه  و مناطقی چون : سغد ، چاچ و توران و جایگاه ظهور اندیشمندانی است نظیر: ابوالفضل بلعمی، نظامی عروضی ، سوزنی سمرقندی، کمال‌الدین عبدالرزاق ، عمعق بخارایی،  ابونصر فارابی، ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی، کسایی مروزی، عسجدی، مسعودی مروزی، جارالله زمخشری، ابوشکور بلخی، دقیقی طوسی، مولوی بلخی، فردوسی توسی، رشیدالدین وطواط ، کمال خجندی، ظهیری سمرقندی، نجم الدین کبری، و صدها چراغ فروزان اسمان ادب و علم و هنر و معرفت ایران

 اما افسوس و صد افسوس که ماورالنهر به دست دشمنان این سرزمین اهورائی از پیکره مام میهن جدا شد و فرصت تداوم شکوفائی علمی و بروز خلاقیت فرهنگی در ان سرزمین از کف رفت. حتی در این لحظات فرصت همدلی نیز، دور از دسترس و خارج از حضور امواج فرهنگ و شور ایرانی قرار دارد. کاش می شد بهانه ای دست می داد و بار دیگر این دو اشنای قدیم را با یکدیگر پیوند داد.

* با امتنان از دوستی ارجمند که این نوشتار را به بنده پیشکش کرد و مجاز ساخت تا لختی در آن دست ببرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۹
تاریخنگار

جزوه ناچیز سیر اندیشه سیاسی و اجتماعی در اسلام با تکیه بر اندیشه شیعی مربوط به مقطع کارشناسی ارشد تاریخ اسلام


http://uplod.ir/dclw2vwq8ucg/andishe.pdf.htm



امید که قابل حصول باشد و مقبول طبع خوانندگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۳
تاریخنگار

این جزوه کوچک 17 صفحه ای حاوی متنی در باره اصول و قواعد زبان انگلیسی است. در حد مختصر و اندازه توانائی این حقیر.


کوچک دستوز زبان انگلیسی


http://uplod.ir/wbyxmmhbvx9c/S.E.G.pdf.htm


امید که به کار آید و بتوانم آن را کاملتر کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۲
تاریخنگار