تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

۳۲ مطلب با موضوع «تاریخی» ثبت شده است


  متن ذیل ، بخشی از کتابچه کوچکی است به نام تاریخ و پندهایش از احمد کسروی. مورخی ژرف نگر که صرف نظر از باورهای دگراندیشانه اش، نگرشی آینده نگرانه به تاریخ داشت:

« شاید خوانندگانى می دانند که ما بتاریخ ارج می گزاریم و آن را سودمند می شماریم. در اینجا فرصت آن نیست که ما از نیکى و سودمندى تاریخ گفتگو کنیم و نیازى هم بچنان گفتگویى نیست. به تاریخْ همه ی توده هاى جهان ارج می گزارند ما هم باید بگزاریم. در اینجا آنچه باید گفت این ا ست که ایران کشور ما هنوز تاریخ درستى نمی دارد. هنوز تاریخ درستى براى این کشور نوشته نشده و به این زودى هم نوشته نخواهد شد. براى آن که در ایران تاریخ درستى باشد باید در گذشته هاى چند هزار ساله ی این توده و کشور روزگار به روزگار جستجوها رود و بررسیها شود و نتیجه ی آنها بدست آید ، و نخسـت یک رشته کتابهـاى ایـن چنانى « کتابهائى که هر یکى درباره ی بخشى از تاریخ ماست » نوشـته شـود و به چـاپ رسد و سـپس از روی هم رفته ی آنها تاریخ درستی ـ در چند جلد ـ براى این کشور نوشته شود. اینست معنى آنچه می گویم:  

شگفت تر آن است که دوره هاى باستانى تاریخ ایران ـ مثلاً زمانهاى هخامنشى و اشـکانى و ساسـانی ـ چـون دانشمندان اروپا و آمریکا به آنها پرداخته اند روشن تر از زمانهاى دیرتر ـ دوره هاى پس از اسلام ـمی باشد. این دوره پس از اسلام چندان تاریکست که سالها باید بررسیها و جستجوهاى دانشمندانه رود تا روشن گردددر این دوره تاریخنویسان بسیار بوده اند و ما کتابهاى بسیار به عربى و فارسى در دست داریم. ولى همه می دانیم که آن تاریخنویسان همه چیز را ننوشته اند و آنچه نوشته اند پیراسته از آلودگی ها نبوده است. در آن زمان ها تـاریخ را سرگذشـت پادشاهان و فرمانروایــان و زور ورزان و جنگها و کشاکش هاى آنهـا می شناختند و تنها این زمینه را دنبال می کردند و بیشتر تاریخنویسان تاریخ را به نام یک پادشاه و یـا یک وزیر نوشته بیش از همه به ستایش و چاپلوسى می کوشیدند و در پى راستی ها نبودند. کوتاه سخن : در آن زمانها این شیوه ی دانشمندانه ی امروزى که ما از اروپایی ها یاد گرفته ایم در میان نبوده.  این است کتابهایى که از زمان هاى گذشته بازمانـده « تـاریخ » شمرده نمى شوند ، آنها در دست مـا « مدرک» است که در جستجوهاى خود از آنها نیز سود جوییم. به هرحال یکى از کارهایی که در این زمینه باید بود این اسـت کـه هرگونـه کتابهـا و یادداشت ها کـه در زمینه ی تاریخ است بچاپ رسد و پراکنده گردد که از این راه کمکى به کسانی کـه در این بـاره به جستجو خواهند پرداخت کرده شود.  از آنجا که این گونه کتابها از سندهای تاریخی ایران است و آنها را نتوان نادیده انگاشت و بدور انداخت ، یکی از کارهایی که باید بود آن اسـت کـه کسانی آنها را بگیرند و نیک بخوانند و معنی هایی را که در آنهاست و تاریخ است با زبان ساده بنویسند و یا جمله های معنی دار آنها را از جمله های بی معنی جدا گردانند. یک جمله بگـویم : آنهـا را از آلـودگی پـاک سازند که بدینسان بهره مندی انجام گرفته و هم آنها با آن بدی ها در گردش نباشد. »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۸
تاریخنگار


در یکی از الواح منظومۀ بلندبالای «گیلگامیش» که بازمانده از دوران کهن سومِری است و در دوران آشوری بازنویسی شده ، آمده است : مردمِ جهان سرکش شدند و سر از اجرای فرمان ایزدان و نمایندگان آنها برتافتند و ارادۀ خودشان را فراتر از ارادۀ ایزدان و فرمان رهبرانِ مبعوثِ ایزدان قرار دادند؛ در نتیجه خشم ایزدان برانگیخته شد، و ایزدان تصمیم گرفتند که نسل این بشرِ نافرمان را از روی زمین براندازند. آنها برای همین منظور توفان سهمگینی همراه با آبهای انبوهی از آسمان فرستادند و مردم و آبادیها را نابود کردند؛ و اگر نه رحم و شفقت یکی از این ایزدان بود که نمی خواست در برنامۀ نابودگری بشریت شرکت داشته باشد، مردمِ جهان به کلی فنا شده بودند. این ایزدِ عاقبت اندیش و مهربان، به دور از چشمِ مجمعِ ایزدان، ارواح بخشی از انسانهای نیکوکار را در کشتی نهاد تا از نابودی برهند و پس از توفانِ سیل بارِ ویرانگر ، زندگی را از سر گیرند و جهان را آبادان سازند؛ و چنین بود که نسل بشر بر روی زمین ماند.

** همین داستان است که بعدها انبیای اسرائیلی در کتابشان بازنویسی کردند و سپس به قران وارد شد و ماجرای نوح نبی را رقم زد. اما این همه ماجرا نیست:

این نکته که نخستین تلاشهای بشری برای طرح مساله عذاب الهی و لزوم اطاعت از خدایان در تمدن سومری ، مقارن با ابداع خط و کتابت بوده است . نشان می دهد که خط و ادبیات، که حاصل تدریجی اختراع خط است، با برخورداری از اصل تکوین باورهای دینی و تقدس شماری عناصر ماوراطبیعه ، باعث گردید تا روایات مذهبی به عنوان نخستین صورتهای تاریخ نگاری ایجاد شده و با خط تثبیت شوند. از همین رو بوده است که خط در مراحل اولیه اش یک ودیعۀ آسمانی پنداشته شد که خدایان از آسمان ها به نمایندگان خاص خویش داده بودند تا احکام و عبادات را به وسیله آن بر الواح گلی و سنگی بنگارند. حتی پنداشته شد که الواحِ مکتوب و آمادۀ حاوی احکام ، از آسمان آورده می شوند. فلذا ، کاهنان به مردم القا کردند که خط از آسمان فرود آمده است و خدایان احکام خویش را بر لوحه هائی می نگارند و به نمایندگانشان در روی زمین می سپارند تا مردم از آنها تبعیت کنند . از همه مهمتر،  خدایانْ خواندنِ رموزی که بر این الواح حک کرده اند را به کاهنان یاد می دهند. لذا   امتیاز چشمگیر کاهنان که  بر تقدس آنان می افزود، از همین جا پدید آمد. یعنی حق انحصاری تفسیر شرایع.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۲
تاریخنگار

تاریخ ، همان طور که شاهد ایثار و مهربانی و حسن خلق ابنای بشر بوده، گواه رفتارهای ناپسند و مذموم ایشان نیز بوده است. و طبعاً در این میان، عشق به جنس موافق، یکی از خصائص اخلاقی آدمیان بوده که از غریزه حیوانی او نشات می گرفته است. گرچه که عده ای به نگاهی دیگرگون، آن را تعریف کرده اند و درصدد تبیین تعشقی این چنین به خلوصی عرفانی برآمده اند.

--  از عشق سلطان محمود غزنوی به غلامش ایاز ، که در ادبیات فارسی جلوه ها دارد ، که بگذریم ، در باره سلطان جلال الدین خوارزمشاه چه باید گفت که چون غلامش فالج درگذشت، مردمان تبریز را اجبار کرد که به تابوت غلام احترام بگذارند و تا مدتی از دفن جنازه فالج خودداری می کرد! البته، چنین تعلق خاطری، مسبوق به سوابقی درخشان بود که خلیفگان مسلمان آن را بدعت گذاشته بودند. نظیر: امین عباسی که به خواجه کوثر، غلام سیاهش عشق فراوان داشت و به خاطر بازی با او ، از حمله قوای مخالف به بغداد غفلت کرد و کشته شد.

داشتن غلام و به عبارت صریحتر امردبازی ، گوئی یک سنت در دربار شاهان بود. لذا شاعران به این خصلت شاهانه به کنایه ، اشاره داشتند. چنانکه از این شعر عطار نیشابوری :

مگر سنجر غلامی داشت ساقی             که از خوبی نبودش هیچ باقی

جمالش با ملاحت یار گشته                  ز هر دو شاه برخوردار گشته!

می توان فهمید که غلامان خاصه شاهی ، صرفاً ساقی و قدح به دست نبودند و خدمات دیگری هم ارائه می کرده اند!

حتی امیری دانشمایه چون کیکاووس زیاری توصیه می کرد که:« در تابستان میل به غلامان و در زمستان میل به زنان کن» ! در دوره مغولان، شرم و آزرم بر باد رفت و چنان شد که گیخاتوی ایلخان به خاطر تعشق به پسران، حکومتش را از دست بداد. کمی در تاریخ این طرف تر، علاالدین محمد زعیم فرقه اسماعیلیه نیز ، جان بر سر عشقش به حسن مازندرانی داد و در سال 653 به طرز مشکوکی به قتل رسید و حسن و فرزندان او نیز در آتش سوزانده شدند. و کم نبوده اند حاکمانی که جان یا قلمروی خویش را بر سر این عشق نامیمون از کف داده اند. چون حاجی شاه اتابک یزد و ابواسحاق اینجو والی شیراز ، بایسنقر میرزای تیموری، شاه اسماعیل دوم و چندین نقش آفرین دیگر از اهل سیاست.

برخی منابع خبری، علاقه شگفت انگیز ناصرالدین شاه قاجار به پسرک زشت روی شمیرانی یعنی ملیچک را بر همین مبنا قیاس کرده اند و در اوائل انقلاب نیز کتابی تحت عنوان آیا شاه شوهر داشت؟ نوشته و منتشر شد که می توانست مدعای قرار گرفتن آخرین شاه تاریخ ایران در این فهرست باشد. حال باید دید اسناد پشت پرده چه می گویند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۲
تاریخنگار


روز 27 ربیع الاول سال 362 قمری در نزدیکی شهر حلب در شامات کودکی چشم به دنیا گشود که سه سال بعد برای همیشه چشم بر جهان بست و تا آخر عمر نابینا ماند . این کودک تحت حمایت پدر دانشورش علم و حکمت آموخت و به خاطر حافظه نیرومندش توانست گنجینه ائی از علوم و دانشهای روز را در سینه حفظ نماید . جوان جویا و پویا تا توانست از مجالست و مدرس استادان و کتابخانه ها و انجمنهای علمی و فرهنگی در پهنه جهان اسلام بهره برد و دانشمند و فیلسوفی نامدار گشت.  سرانجام حکیم شهیر ابوالعلاء معری که در تمام عمر مجرد زیست و از خوردن گوشت حیوانات پرهیز می نمود.، در 84 سالگی درگذتش و بر روی سنگ مزارش این عبارت او نقر گردید که : 

این جنایت پدرم بود نسبت به من        ولی من بر احدی ظلم نکردم. ا

ابوالعلاء دارای تالیفات متعددی است همچون : لزوم مالایلزم- سجع الفقیه- افصول الغایات- اسعاف الصدیق- سقط الزند- امالی- مثقال النظم و دهها کتاب و رساله دیگر. رسالة الغفران: نام کتابی است از ابوالعلا معری که گویا او این کتاب را در پاسخ به نامه‌ی دوست خود ابوالحسن علی ابن منصور معروف به ابن قارح نوشته است. ابن قارح از ادیبان به نام حلب بوده و بر بعضی ادیبان و شاعران خرده می‌گرفته و معتقد بوده است که شاعران به سبب بعضی گفتار یا اعمالشان مانند مهمل شمردن فرایض دینی یا شرب خمر یا غزل سرایی به دوزخ می‌روند. رساله الغفران شرح سفری خیالی از زبان ابن قارح به جهان برزخ و دیدار وی از آنجا است. ابوالعلا با نوشتن این رساله سعی در نشان دادن وسعت و رحمت خدا داشته است. ابوالعلا در این رساله بر عقاید بعضی از دانشمندان و ادیبان و فقیهان در مورد شعر و ادب و روایات مذهبی خرده می‌گیرد و خرده گیری‌های او بر خلاف آنچه در لزومیات است، با تحکمی عریان و واضح و زبانی تلخ و مقداری هزل آمیخته است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۵۵
تاریخنگار

نکات ذیل برگرفته تالیفاتی است که به ایجاد پرسش در باره تاریخ اسلام پرداخته اند. نیت آنها هر چه بوده، باید به گمانه ها نیز توجه داشت:

1- در تاریخ اسلام آمده است که در شعب ابیطالب ، پیامبر و یاران او سنگ بر کمر بسته و گرسنگی شدید را تحمل می کردند.

اما ظاهراً  بر اساس ترجمه غلط از منابع تاریخی به زبان عربی یا اشتباه مورخان از روایت روایان ، واژ ه« حجر» یعنی سنگ در جای کلمه « حجز» به معنای بند شلوار قرار گرفته و این گونه تصور شده که مسلمانان نخستین، از فرط گرسنگی سنگ بر شکم می بستند . در حقیقت، افتادن یک نقطه، باعث چنین اشتباه تاریخی فاحشی شده است.

2- در تاریخ اسلام آمده است که پیامبر (ص) امی بوده است. یعنی بی سواد مطلق بوده است.

اما ظاهراً این واژه ، معنای دیگری هم دارد که به مفهوم عربِ بدون کتاب آسمانی و یا شخص وابسته و ساکن به ام القرا یعنی شهر مکه می باشد و تازیان، کسانی را که مکی بوده اند، امیون می خوانده اند. ضمن آن که کسی چون پیامبر که تاجر بوده است، نمی توانسته از سواد بی بهره بوده باشد.

3-در تاریخ اسلام و احادیث بارها سخن از مریم مادر عیسی است، 

در حالی که ظاهراً مریم یک نام عام برای بسیاری از زنان خاندانهای متدین و اشرافی یهود بوده است و احتمالا در برخی موارد، منظور از مریم، مریم دختر عمران نبی است نه مادر مسیح!

* این موارد و چندین نمونه و مصداق دیگر، حکایت از آن دارد که باید نگاهی زبان شناختی و روان-تحلیلی به تاریخ اسلام داشت و با توجه به ضروریاتی نظیر: 

1- تطور لغات در زبان عرب جاهلی 

2- ریشه اولیه بسیاری از واژ های عربی

3-  سطح اشنائی تازیان از رخدادهای تاریخی باستان

و ..

تاریخ اسلام را دوباره بازخوانی و بازنویسی کرد. بدون این که حرمتها شکسته شود و نیتی شوم پرورانده گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۲۲
تاریخنگار

* بر پایه اهداف و گرایشهای مکتب تاریخنگارانه آنال، پرداختن به امور مربوط به زندگی روزمره و عادات و رویه های مرسوم حیات اجتماعی نه تنها یک روش سنتی و ناپذیرا  نیست، بلکه می تواند به فهم صحیح از زندگی انسان و تطبیق کُنش های سرنوشت ساز و گاهاً متناقض ، منتهی شود. در اینجا است که محقق می تواند با برخورداری از فهم کنشهای انسانی و رفتارشناسی پدیده های جوامع در حال گذار ، به تحلیل رفتاری جامعه مدرن و حتی نوعی از آینده پژوهی سرنوشت بشریت پی ببرد. بدین خاطر سخن گفتن و تحقیق کردن در باره مسائلی چون:

تاریخ آشپزی ، تاریخنگاری کودک، واقعه نویسی محلات شهری، تاریخ فست فود در ایران ، مطالعه بازی های کودکانه، بررسی تاریخی پدیده متلک پرانی ، و...

نه تنها ایرادی ندارد و با روح و اصول تاریخنگاری منافات پیدا نمی کند، بلکه بسیار اثربخش و سودمند است . بدون تنزل دادن ارزش تاریخ به سطح تاریخ بازاری، خوانندگان را به تاریخ خوانی  علاقمند می سازد و از دانش و معرفت تاریخ، که بسیاری کسان، آن را قصه پردازانه و کسالت آور تلقی اش می کنند ، دانشی ثمربخش و خواندنی می سازد.

گرچه برخی از موارد این نوع تاریخ پردازی در شبکه های اجتماعی ( نظیر: ریشه یابی برخی ضرب المثلها و مصطلاحات اجتماعی و ادبی در کانال تلگرام) و یا در بعضی از کتابهای نو منتشره و نوظهور سالهای اخیر (نظیر: تاریخ خوراک، تاریخچه زمان  و..) نمود و عینیت یافته است، اما چه بهتر که متخصصان تاریخ نیز به این عرصه وارد شوند و تالیفاتی ارائه دهند، با رعایت اصولی چون: زبان ساده و گویا ، برخوردار از قواعد منطقی و اصول علمی پژوهش، استنتاج تعلیمی و سودبخش و.. تا تاریخ از انحصار دانشگاهیان و متخصصان یا نویسندگان بازاری نویس یا خشک قلم به در آید.

**    شاید تاریخنگار  نیز بتواند در این زمینه پویشی هر چند اندک داشته باشد  .

 اگر دوستان همیشه همراه ، او را یاری دهند. ولو با ارسال سوژه یا حتی تشویق کلامی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۶
تاریخنگار

**  این متن ، بخشی از مقاله ادونیس برکلی تحت عنوان « تاریخ و فلسفه تاریخ» است که ضمناً تعریفی از تاریخ از زبان یک محقق و متخصص این رشته دارد:

تاریخ عبارت است از حوادث و تجارب گذشته بشر. به عبارت دقیق تر تاریخ در حکم حافظه اى است که حوادث و تجارب گذشته بشر تا حد زیادى به واسطه آثار مکتوب در آن، حفظ شده است. تاریخ در معناى معمول و متداول، به حاصل کار مورخانى اطلاق مى شود که در صددند با اتکا بر آثار مکتوب اصیل یا منابع، جریان وقایع و رویدادها را در قالب گزارش هاى روایى بازسازى کنند. به کمک آثار مکتوب مى توان دوران تاریخى را از ادوار پیش از تاریخ متمایز ساخت. گرچه فهم و شناخت دوران پیش از تاریخ تنها از راه تحقیقات باستان شناسى امکان پذیر است

موضوع اصلى مورد مطالعه تاریخ گذشته اى است که داراى اهمیت باشد، در این معنا مى توان افعال و اعمال افراد و نهادهایى که بر تجربه بشر و سیر تحول تمام جوامع تإثیر گذاشته اند را واجد اهمیت تلقى کرد. تاریخ در مفهوم سنتى عمده معطوف به اقدامات حکومت ها، فرمانروایان و جنگ و ستیز میان آنها بوده است؛ یعنى تاریخ سیاسى و دیپلماتیک. اما در صدسال گذشته، حوزه و دامنه علایق تاریخ گسترش یافته و تاریخ، افکار و عقاید و الگوها و تمایلات موجود در حیات اجتماعى و اقتصادى که به طور کامل بر جامعه تإثیر مى گذارند یا آن را متمایز مى کنند را شامل شده است

تاریخ به طور متعارف و معمول، از دیدگاه کشورى معین یا تمدنى خاص نوشته شده و مطالعه مى گردد. مثلاً اصطلاح تاریخ جهانى، عمدتاً به تمدن اروپایى یا غربى اطلاق مى شود. تمدنى که پیشینه آن از شرق نزدیک باستان آغاز و تا دوران استیلاى واقعى بر جهان، در دوران جدید، ادامه مى یابد. مع هذا افول قدرت هاى اروپایى در میانه قرن بیستم و ظهور دولت هاى جدید در آسیا و آفریقا، توجه غربیان را به سابقه و پیشینه تاریخ تمدن هاى دیگر جلب کرد و تاریخ غرب محوری رو به تضعیف نهاد.

تاریخ پژوهى را یا در زمره شاخه اى از علوم انسانى یا به عنوان شعبه اى از علوم اجتماعى در نظر مى گرفته اند. اما در حقیقت، تاریخ از لحاظ روش وموضوع تحقیق به هر دو رشته فوق تعلق دارد. تاریخ اگر به عنوان شعبه اى از علوم اجتماعى در نظر گرفته شود با تمام مقولات متنوع تجارب بشرى سرو کار پیدا مى کند؛ مقولاتى که هر یک به گونه اى مجزا در حوزه علوم سیاسى، اقتصادى، جامعه شناسى و مردم شناسى مورد بحث و بررسى قرار مى گیرند. از این نظر تاریخ داراى سه مشخصه بارز است :

1-       تاکید بر بُعد کرونولوژیک حوادث ،

2-       وجود رابطه متقابل میان جنبه هاى مختلف تجارب اجتماعى،

3-       تاکید بر تبیین هاى چند عاملى و توجه ویژه به حوادث و رویدادهاى خاص و واحد

افزون بر این، بخش اعظم مضمون مطالعات تاریخى، به ناچار با حوادث و تجارب انسانى که با فعالیت هاى فکرى و فرهنگى سروکار دارد، ربط پیدا مى کند. مطالعات و تحقیقات تاریخى با اهداف و مقاصد مختلفى از جمله ارضاى حس کنجکاوى صرف و کسب آگاهى انجام مى گیرد که این امر به نوبه خود زمینه و شالوده هر نوع فعالیت علمى است. مطالعه و تحقیق در تاریخ اغلب به منظور کسب عبرت هایى است که مى بایست از تاریخ گرفت، اگر چه به سادگى نمى توان بر کارآیى تجارب گذشته در شرایط و موقعیت هاى جدید عصر حاضر صحه گذاشت. تقریبا در همه جا تعلیم تاریخ به دانش آموزان مدارس با هدف القاى فضایل مدنى و شهروندى و ایجاد حس میهن دوستى قرین است. این کاربرد تاریخ در حکومت هاى دیکتاتورى صراحتاً جنبه تبلیغى مى یابد؛ یعنى مطابق با خواست ها و امیال حکومت تلاش مى شود تا گذشته به گونه اى تعمدى نامطلوب وانمود گردد. نگرش ها و طرز تلقى هاى متفاوت از تاریخ - نگرش توإم با غرور، یا شرم سارى ویا نگرش غرض آلود، ـ مى تواند نقش عمده اى در خط مشى سیاسى ملل و یا در نوع روابط میان آن ها ایفا کند.

از جهت فایده، تاریخ ابه خاطر تنوع تجارب انسانى و ماهیت تمدن و نیز کسب دانش به منظور فایق آمدن بر مسایل پیچیده تحقیقى سهمى اساسى و اجتناب ناپذیر در تجربه آموزشى افراد دارد. تاریخ براى دیگر شاخه هاى علوم اجتماعى و براى سیاست مداران به نحوى آشکار اطلاعات قابل ملاحظه اى را فراهم مى کند و در واقع ، هرچند با تاریخ نمی توان حوادث و تجارب انسانى را پیش بینى کرد، اما تاریخ مى تواند  اساس و ریشه بسیارى از مسایل عصر حاضر را تبیین کند و به مردمان عواقب احتمالى تصمیمات گرفته شده را نشان دهد

برای دستیابی به نتایج تاریخ، تحقیق و پژوهش با استناد به منابع اصیل و دست اول نظیر: یادداشت ها و اسناد موجود در بایگانى ها، گزارش ها وخاطرات شاهدان عینى، یادداشت هاى روزانه و نامه ها، روزنامه ها و دیگر کتاب ها و نشریات معاصر ضرورت دارد. لذا تاریخنگار مى بایست مواد و مصالحى را که در اختیار دارد در قالب موضوع تحقیقى خود به گونه اى طبقه بندى کند که بتواند با بررسى دقیق و همه جانبه آنها ، سیر حوادث و رویدادها را بنا به درجه اهمیت شان به نحوى سامان دهد که در مرحله تإلیف، روایتى معقول و معنادار بیافریند. حاصل کار یک پژوهش تاریخى که مستقیما با اتکا به منابع دست اول صورت مى گیرد، معمولا به شکل مقاله علمى، تک نگارى یا کتاب تخصصى و یا همان مآخذ و تحقیقات معاصرین نمود خواهد یافت. مشروط به این که مورخین مراقب خطاى ناشى از پیش داورى و متوجه احتمال نقصان منابع تحقیق خود باشند. تعصبات ملى یا میهن پرستى خود را کنار بگذارند. و داوری را به عهده خوانندگان و آینده بگذارند . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۳
تاریخنگار

یکی از جدیدترین و برجسته ترین مکاتب تاریخنگاری ، مکتب آنال است که ما ایرانی ها در باره آن کمتر خوانده ایم و مشابه آن ، به ندرت کار کرده ایم . در ابتدا باید گفت: سازندگان و پیروان مکتب آنال، از همان آغاز، نیت ایجاد یک مکتب را نداشتند و فقط در واکنش به سبک تاریخ نگاری سنتی به این سیاق روی آوردند. تاریخ نویسی سنتی که متاثر از روش مکتب متدیک یا رانکه ای ( همان که توسط عباس اقبال آشتیانی در ایران رواج یافت و هنوز هم با قوت برجای مانده است) بود، دارای ویژگی هایی چون فرمایشی بودن، خرد نگری و پرهیز از نظریه سازی و دوری از تفکر خلاق و نقادانه در بررسی منابع تاریخی بود و طبعا به مذاق اهل علم در سده 20 میلادی در اروپای در حال توسعه و تحول نمی آمد . لذا آنالیستها ضمن تاکید بر ضرورت کاربرد نظریه هدایت کننده در ابتدای پژوهش، تجربه پوزیتیویستی را هم مورد نقد قرار داده و برای پذیرش ایده های نو به صورت دائمی از رشته های مختلف علوم انسانی و تاکید بر « سنتز » میان حوزه های علوم جغرافیا، روان شناسی ، انسان شناسی، قوم نگاری،جمعیت شناسی، زبان شناسی و اقتصاد و وجود دیالوگ تصحیح کننده میان نظریه و روش ، اعلام امادگی نمودند. دغدغه آنها پرداختن به همین واقعیت اجتماعی تام و تمام بود؛ امری که بانیان مکتب انال نظیر: لوسین فور، فرنان برودل و مارک بلوخ آن را به درستی پرورش دادند ، اما از نسل سوم، متفکران آنالیست آن را به سوی گرایش های خاصی چون انسان شناسی و قوم شناسی برده و زمینه نقد خود مکتب آنال را نیز فراهم کردند.

همه می دانند که نام آنال از مجله ای به نام « تاریخچه اقتصادی و اجتماعی» و بعدها « تاریخچه اقتصادها، جوامع و تمدن‌ها » گرفته شده است . مجله‌ای در علم تاریخ در فرانسه که چندین دهه به طور مستمر دیدگاه جدیدی درتاریخ‌نگاری را مطرح و ترویج کرد. دیدگاه جدیدی که دست‌اندرکاران مجله را بر آن داشت که حتی در بحبوحه جنگ جهانی اول نیز ، دست از تکاپو بر ندارند. این دیدگاه که مطابق نام مجله‌اش «مکتب آنال» نام گرفت، شورش گروهی از تاریخ‌نگاران در مقابل سنت تاریخ‌نگاری جاری در فرانسه ابتدای قرن بیست بود. این مورخان جوان با انتقاد اساسی از تاریخنویسی کلاسیک و متدیک ، بر افراط گرائی در تاریخ سیاسی و تاکید بیهوده بر زندگی شاهان، شخصیت‌ها و گزارش طولانی جنگ‌ها و کشمکش‌ها انگشت گذاشتند. زیرا چنین وقایعنگاری را انحراف برشمرده و معتقد بودند موضوع تاریخ ، بنا به تعریف، انسان است و نه وقایع، به ویژه انسان‌هایی که از قلم وقایع‌نگاران و مورخین درباری به دور بوده‌اند. دومین انتقاد حلقه مکتب آنال، متوجه تسلط دیدگاه پوزیتویستی در تاریخ‌نگاری فرانسه بود. زیرا بر این مبنا اتکای صرف بر وقایع و محدود شدن تاریخ‌نگاری به ردیف کردن رخدادها ، به امید آن که خود به سخن درآیند، به جدایی شاخه‌های مختلف تاریخ از یک سو و کم رنگ شدن رابطه بین تمامی رشته‌هایی که به مطالعه انسان در بستر زمان و مکان می‌پردازند، از سوی دیگر منجر می شود. آنها باور داشتند که تاریخنگار واقعی باید برای گسترش و عمق و غنا بخشیدن به تاریخ‌نگاری، از یافته‌های علومی چون اقتصاد، جامعه‌شناسی، جمعیت‌شناسی، انسان‌شناسی، قوم‌نگاری، زبان‌شناسی، روانشناسی و مطالعات ادیان استفاده کند و به همکاری نزدیک با دانشمندان این علوم بپردازد و باید نظریه بر کار پژوهش تجربی تقدم داشته باشد.

از این روی، تاریخ اقتصادی-اجتماعی و توجه به ویژگی‌ها و فرایندهای اجتماعی که از متن زندگی مردم هر منطقه برمی‌خیزد و روانشناسی جمعی تاریخی، یا به تعبیری «بازسازی» ذهنیت‌های هر دوره یکی از علایق آنالیستها بود. به همین دلیل «مکتب آنال» را دیدگاهی میان رشته‌ای دانسته‌اند که علاوه بر زمینه‌هایش در تاریخ بیش از همه از جغرافیای انسانی و جامعه‌شناسی و یا نظریه اقتصادی متاثر بوده است. اما نوآوری «آنال» در ترکیب این نظرات و خلق سنتزی بین آنهاست که ضمناً از استحاله تاریخنگاری در سایر علوم اجتماعی جلوگیری کرده و استقلال و هویت آن را حفظ می کند .

در دهه‌های اخیر پنج گرایش عمده در مکتب آنال قابل تشخیص بوده است:

1- مطالعاتی مربوط به تاریخ روستایی و تاریخ محلی بر پایه پژوهشهای جغرافیایی و منطقه‌ای.

2-بررسی‌هایی در تاریخ اقتصادی، جمعیت‌شناختی و جغرافیایی از طریق تجزیه و تحلیل‌های کمّی هدایت شده توسط نظریه و در جهت اثبات آن نظریه‌ها.

3- مطالعات انسان‌شناختی فرهنگ‌های غیر اروپایی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین.

4- پژوهش‌های مربوط به زندگی روزمره در گستره تاریخ و توجه به عادات و الگوهای زندگی به‌ویژه آداب مربوط به غذا خوردن؛ چه از نظر زیست شناختی و چه از نظر رفتارهای اجتماعی.

5-تحقیقاتی در زمینه دیدگا‌ه ها و جهان‌بینی‌ها با تاکید بر تفکرات جمعی، شعور عمومی، فلکلور و تجزیه و تحلیل ساختاری اسطوره‌ها و افسانه‌ها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۰
تاریخنگار

**  دوران تاریخی سده های دوم تا هفتم هجری قمری ، که مصادف است با عصر خلافت خاندان عباسی، از ادوار مهمی است که هنوز بسیاری از محققان در باره ابعاد آن پژوهش می کنند. با یان همه باید توجه داشت که دوره ای بدین طولانی، از دگرگونی و تمایز بی بهره نبوده است و نمی توان حکمی را در باره همه دوران عباسی صادر کرد . به ویژه محقق تاریخ اسلام باید توجه داشته باشد که بنا بر تاثیرگذاری دستگاه خلافت از فرهنگهای تابعه امپراتوری و میزان اقتدار خلیفگان و وزیران و سرداران، رویه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دولت عباسی متفاوت و با شدت و ضعف همراه بوده است . از جمله مخالفت شامیان طرفدار اموی با آل عباس ، باعث طرد این خاندان از سوی اعراب شد تا جائی که پایتخت را به بغداد ، در کانون نفوذ فرهنگ ایران زمین، منتقل ساختند و همزمان با تاثیرپذیری از سنن ایران و دور شدن از حوضه جغرافیائی-فرهنگی دریای مدیترانه ، به تجارت اندیشه و کالا با شرق اسلامی روی آوردند.

بدون شک انتقال خلافت از امویان به عباسیان با تغییر ریشه ای و تحول گسترده و عمیق در همه ابعاد زندگی اسلامی همراه بود. این مساله در گرایش کلی خلافت عباسی نمایان و در آغاز کار به شکل پذیرش آداب سیاسی ایران باستان نمود پیدا کرد و مانع از تاثیرگذاری جهانبینی رومی بر جهانبینی اسلامی-عربی شد. با مکلف شدن امارت های اسلامی در مغرب و اندلس به مدافعه از مرزهای غربی امپراتوری و حاشیه عربی دریای فرنگ ، عباسیان به طور کلی به مشرق روی آوردند. با دفع تجاوز چینی ها به سمت ماورالنهر، روابط تجاری را با شرق دور کلید زدند و همزمان به حوضه فرهنگی غنی تری یعنی هندوستان رسوخ کرده و تبادلات اسلامی را در آن جا آغاز کردند.

اقدام شاخص دیگر عباسیان، تلفیق دین و سیاست بود، کاری که امویان به دلیل دنیاطلبی و منافع سیاسی به آن رغبت نداشتند . عباسیان با اعلان این که نیت احیای سنت و برپایی عدالت را دارند؛ از عالمان و فقیهان برای مشارکت در امور سیاسی و فرهنگی دعوت به عمل آوردند. نه تنها عبای رسول خدا را به عنوان نماد قدرت دینی بر تن کردند؛ بل که از اندیشه مهدویت هم بهره بردند و به نوعی از نظریه امامت ،که در ابتدای دعوت عباسی محور عقیده و تبلیغات آنها بود، استفاده به مطلوب کردند. این سیاست دینی ، به خلیفگان عباسی چنان مشروعیت و تقدسی بخشید که حتی سرداران لجام گسیخته ترک و بوئیان شیعی مذهب نیز، نتواستند خود را به کشتن خلیفه راضی کنند! با ترویج چنین اندیشه ای بود که نظریه پردازان مسلمان ، مفهوم حق الهی خلیفه در سلطه بر مردم را تئوریزه کردند . همان طور که در عهد ساسانی ، شاه فره ایزدی داشت، اینک خلیفه نیز از مصونیتی ویژه و فرهمند برخوردار بود!

برای عینیت دادن به این نظریه ، خلفای عباسی از عادات پادشاهان ایرانی پیروی کردند، کلام اول و قدرت مطلقه را به خود اختصاص دادند. از توده مردم فاصله گرفتند و بر نیروهای نظامی و انتظامی تکیه نمودند و حتی آدابی چون : تعظیم و کرنش، بوسیدن دامنه لباس خلیفه و بزرگان، دادن هدایا و پیشکش و.. را رواج دادند . هم چنان که نظم اداری خلافت تقلیدی از دیوان سالاری ایرانی بود؛ دربار پرشکوه خلیفه هم ، اکنده از خدم و حشم و نوکران دبوس بدست و کنیزکان نازک بدن بود. در این راه، وزیران ایرانی تبار و سیاحان مسلمان ، خلیفگان را آموزش می دادند . از سنتهای ایران باستان برای ایشان می گفتند و آاداب و رویه های اجرائی ممالک دور دست را به آنها یاد می دادند

**

در طول 524 سال زمامداری بنی عباس ، 38 خلیفه بر سر کار آمدند که همگی از تبار فرزندان عباس عم پیامبر بودند ، نخستین ایشان ابوالعباس سفاح و آخرین اینان مستعصم بالله بود که با توصیه شیعیان و به دست مغولان طومارش برچیده شد . اما این دوران 500 ساله را باید به چند دوره تقسیم کرد تا سیر تحولات آن را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم .

1- عصر اول: دوران نیرومندی، گسترش و شکوفایی (132-232ق)

این دوران با خلافت سفاح آغاز و با خلافت واثق به پایان رسید. ویژگی آن نیرومندی خلافت، استقلال کامل خلیفه و متمرکز بودن قوا در دست خلفا بود. بدین ترتیب، سفاح، منصور، مهدی، هادی، هارون، امین، مامون، معتصم و واثق ، همگی از توان شخصی، سیاسی و اداری فوق العاده ای برخوردار بودند و توانستند یکپارچگی حکومت را حفظ و شورش های معارضان را سرکوب کنند. در عین حال،  ایرانیان از چایگاه برجسته ای در حاکمیت برخوردار شدند، تا جائی که بر دستگاه های اداری و نظامی در بغداد و مناطق تابعه چیره شدند. سپاهیان، هم چنان از روحیه جنگی برخوردار بودند و دچار فساد نشده بودند، خاصه که خلیفه شخصاً سپهسالاری آنها را بر عهده می گرفت . شیعیان نیز، سرکوب شده و به انزوا گرویدند.

2- عصر دوم: دوران نفوذ ترکان (232-334ق)

این دوران با خلافت متوکل آغاز و در خلال دوران مستکفی پایان پذیرفت. ویژگی این دوران، ضعف خلافت و از میان رفتن تدریجی هیبت خلیفه امیرالمومنین بود، تدریجاً سرداران تازه مسلمان ترک تبار دستگاه حکومتی را در اختیار گرفتند، تا جائی که ضعف به بدنه حاکمیت سرایت کرد و به تضعیف قدرت خلیفه و فروپاشی جایگاه معنوی او منجر شد. البته، علاوه بر ترکان، امیرنشینهای مستقل و خودمختار هم بودند مثل: آل بویه در عراق عجم ، حمدانیان در موصل و دیار بکر ، اخشیدیه در مصر و شام ، سامانیان در خراسان بزرگ و.. تا حدی که وسعت قلمروی خلافت کاهش یافت و فقط برخی از مناطق در دست خلفا باقی ماند، که در این مناطق نیز ناآرامی و آشوب سایه گسترانده بود. در کانون خلافت هم ، به جای وزیر آراسته و میانه روی ایرانی ، غلامی ترک با عنوان امیرالامرا بر سر خیلفه آوار شده بود  که عملاً اقتداری برای امیر مومنان باقی نگذاشته بود. 

3- عصر سوم: دوران نفوذ آل بویه ایرانی (334-447ق)

این دوران از خلافت مستکفی آغاز و در زمان خلافت قائم پایان یافت. ویژگی این دوران، ارتباط آن با سرپرستی آل بویه است که در پایتخت مستقر شده و از نفوذ حقیقی و قدرت واقعی برخوردار بودند. خلیفه فقط نامی داشت و حق دخالت در هیچ یک از کارهای خلافت ، بدون مراجعه و جلب رضایت اربابان شیعی مذهب خود را نداشت. چون برای بوئیان ، عنوان امیرالمومنین خلیفه بنی عباس ، هیچ تکلیفی را ایجاد نمی کرد، از این رو ، تنها برای مصالح کلی جهان اسلام به بودن خلیفه راضی بودند، گرچه سنن عربی اسلامی را اجرا می کردند. اما گوئی خلافت به آل بویه منتقل شده است. خلیفگانی چون مطیع و طائع ، که مطیع فرزندان بویه بودند ، به صورتی از تشریفات درباری قناعت کردند و پادشاهی دنیوی را به امثال عضدالدوله وانهادند.

4-عصر چهارم: دوران نفوذ ترک و مغول (447-656ق)

این دوران در زمان خلافت قائم شروع شد و با مرگ مستعصم پایان یافت. انتقال قدرت واقعی به سلاجقه ترک تبار در این عهد، باعث شد تا هر چند ، خلیفه ها تابع شاهان ترک شوند، اما از ان جا که سلاجقه سنی مذهب ، احترام خلفا را نگه داشته و در خور مقام دینی آنان از بنی العباس تجلیل می کردند، فرصت برای برخی از خلیفگان عرب فراهم شود تا بخشی از نفوذ سیاسی خود را باز پس گیرند . از جمله در حکومت بغداد و شهرهای تابعه آن مستقل شوند و حتی در در زمان خلافت الناصرلدین الله ، برای ضربه زدن به حریف، وارد دسته بندی های قدرت شوند. اما دوران 66 ساله قدرت یابی چند خلیفه آخر با یورش سهمگین مغولان به سمت عراق و ویرانی و تاراج شهرها ، به پایان رسید. خان مغول ، بی توجه به جایگاه معنوی خلیفه، امر به برچیدن دستگاه خلافت داد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۵۲
تاریخنگار


از آن هنگام که نگارش تاریخ آغاز شد مورخان به نگره ها و روش هایی که با آنها به گذشته می نگرند و به امکانات و محدودیت های دست یابی بر دانشی موثق پیرامون آن اندیشیده اند. از مورخ یونانی توسیدید تا استادان تاریخ عهد روشنگری و رومانتیک مانند ادوارد گیبون و لئوپولد فن رانکه همه به شیوه هایی گوناگون تمایزی بنیادین را میان تاریخ و اسطوره، دانش عینی پیرامون گذشته و بازسازی شاعرانه آن، واقعیت تاریخی و داستان تاریخی حفظ کرده اند. با این همه در یک چهارم پایانی سده بیستم، این تمایز از سوی شماری از نویسندگان و اندیشمندان عمدتا از رشته های ادبیات و زبانشناسی به چالش کشیده شده است. با الهام از نظریه هایی از زبان شناسی فرانسوی که همگی تحت عنوان «پساساختارگرایی» گروه بندی می گردند این نویسندگان استدلال کرده اند که از آنجا که ذهن انسان هر چیزی را به یاری زبان در می یابد، به اعتباری می توان همه چیز را به مثابه متن در نظر گرفت. در واقع هیچ چیز را نمی توان نشان داد که بیرون از متن ها وجود داشته باشد. افزون بر این، زبانی که متن ها با آن  به نگارش درمی آمدند در برگیرنده ی هیچ ارتباط اثبات پذیر و سرراستی با مفاهیم چیزهایی که به آنها ارجاع می دادند نداشتند؛ اشیاء معنای خود را از بستر زبانی پیرامونشان می گرفتند. با این وجود نظام معانی ثابت نبود. بلکه برعکس، این نظام هر گاه که متن خوانده می شد از نو ساخته می شد. بنابراین معنا در یک متن بر دست خواننده ساخته می شد نه نویسنده که غایات و گرایش هایش در نوشتن متن کم وبیش [با  معنای متن] ارتباطی نداشتند.   آنچه که چنین ایده هایی به آن اشاره دارند در واقع برای مطالعه ی تاریخ بسیار بنیانی اند. اگر معنا به دست خواننده در متن گزارده می شود، پس متون تاریخی- منابعی که پژوهش های تاریخی به صورت سنتی به آنها وابسته اند- هیچ معنایی جدا از آنچه که مورخ در آن ها می گذارد ندارد. از این رو مورخین هیچ چیزی را درباره ی گذشته کشف نمی کنند؛ آن ها به سادگی گذشته را می سازند. بنابراین دیدگاه یک مورخ با  دیدگاه دیگری برابر است؛ برای مثال هیچ معیار معتبری برای ارزیابی درستی دو تفسیر تاریخی متضاد از انقلاب فرانسه وجود ندارد. از این رو موضوع و غایت، و در واقع تنها امکان تاریخ به عنوان موضوع مطالعه، بررسی [شخصیت و ذهنیت] مورخان است. در باره ی خود گذشته ما هیچ نمی توانیم بدانیم؛ چرا که گذشته از دست رفته است. این مباحث به گونه ای دامنه دار در گسترش حوزه  تخصصی نظریه تاریخی و تاریخ نگاری موثر از کار درآمده اند. همچنین این مباحث به گونه ای مبهم اما تا حدی قابل تشخیص بر مطالعه ی خود تاریخ نیز اثر گذار بوده اند. برای نمونه در دایره المعارف های کنونی فضایی بیشتر وقف تشریح و توضیح تفسیر های دگرگون شونده و یا رقیب از رویداد های گذشته شده است تا دایره المعارف هایی که نیم سده پیشتر نوشته می شدند، هنگامی که تفسیر های تاریخ به عنوان واقعیات تثبیت شده پرسش ناپذیر و گزاره های [تاریخی] به عنوان دانش تردید ناپذیر تجربی بازنموده می شدند. افزون بر این، این اندیشه ها این باور را در میان مورخان به ویژه در آمریکا برانگیخته است که مفهوم عینیت تاریخی افسانه ای است ساخته بر دست گروه ها یا طبقات مسلط در جامعه به منظور سرکوبی دیگر تفسیر های ممکن از گذشته که بیانگر آمال اقلیت های سرکوب شده هستند. زنان دیدگاهی متفاوت از مردان درباره گذشته خواهند داشت، همچنین آفریقایی- آمریکایی ها از پروتستان های سفید پوست آنگلو ساکسون، هم جنس خواهان زن و مرد از دوستداران جنس مخالف و غیره؛ و بدون آن که اهمیتی داشته باشد که کدام یک از این دیدگاه ها درست است یا غلط، واقعیت آنست که هر کدام از آنها از چشم اندازی که خود [به مسائل] می نگرند درست هستند؛ برای نمونه آفریقایی- آمریکایی ها حقیقت [مورد نظر] خود را درباره گذشته آمریکا دارند همان طورکه پروتستان های انگلوساکسون حقایق خویش را دارند. تنها معیار برای گزینش میان این دیدگاه های گوناگون زیبایی شناختی و به ویژه سیاسی هستند.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۲۹
تاریخنگار