تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

۱۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است


 -  در تواریخ آمده است : هنگامی که انگلیسی ها پای در کشور هند گذاشتند؛ این مملکت تحت فرمان پادشاهان گورکانی بود که به ثروت و شهرت ، شهره بودند. روزی سفیر انگلستان با مشقت بسیار و پرداخت هزینه کلان، موفق شد به دیدار شاه موفق شود. خوشحال و خندان به محضر جهانگیر شاه بزرگ رفت و پس از تقدیم هدایا و ابلاغ سلام ملکه انگلستان ، از پادشاه درخواست کرد تا دولت هندوستان جوابیه ای مبنی بر ابراز دوستی و مودت برای علیاحضرت ملکه نگاشته و توسط سفیر به لندن بفرستند.

جهانگیر شاه از منشی خود خواست تا در باره کشور انگلستان و نظام حکومتی آن برای شاه توضیح دهد. زمانی که توضیحات منشی ارائه شد و پادشاه فهمید که انگلستان جزیره ای کوچک در فاصله چند هزار کیلومتری از هندوستان قرار دارد و شغل عمده مردمانش ماهیگیری است. برآشفت و با زهرخندی مغرورانه به سفیر انگلیسی گفت :

- در شان تاجداری عظیم الشان چون ما نیست که برای زنی که بر مشتی ماهیگیر بینوا در یک جزیره دور افتاده حکومت می کند، نامه بنویسیم. او هم شان ما نیست!

سپس دستور داد تا سفیر را از دربار بیرون کنند .

با این همه ، چندی نگذشت که انگلیسی ها به هند بازگشتند و با خرید یک دفتر تجاری در شهر بمبئی، از جانشینان جهانگیرشاه اجازه تجارت ازاد گرفتند . چند سالی نگذشت که کشور پهناور هند به دست انگلیسی ها افتاد و آنها خاندان سلطنتی گورکانی را  معزول کرده و بر هند مسلط شدند. تا جائی که، ملکه جزیره ماهیگیران برای فرمانداری هند تصمیم می گرفت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۰۰
تاریخنگار


مدتی پیش جناب وزیر راه و شهرسازی در مجلسی اعلام داشتند که مردم باید هزینه استفاده از راه و جاده را بپردازند. به عبارتی باید میزان حرکت خودروها در شوارع را محاسبه کرد و بر اساس آن، از مصرف کننده،  یعنی رانندگان هزینه تردد گرفت. خب، خدا را شکر زنده ماندیم و دیدیم که برای راه رفتن هم باید عوارض داد. فقط مانده عوارض نفس کشیدن و خوابیدن و صحبت کردن و..

کاش در آن جلسه ، خردمندی وجود داشت و به وزیر محترم می گفت: مردم برای استفاده از خدمات خوب ، حاضرند پول خوب هم بدهند. چنان که در مورد ابزار خدماتی در مجموعه های تحت امر شما یعنی راه آهن و هواپیما و اتوبوس ، نرخهای مختلفی پرداخت می کنند . از جمله برای یک سفر ریلی از تهران به مشهد ، گاه پول یک سفر هوائی را می پردازند! در حالی که قطارهای سبز و سیمرغ و کویر و صبا و .. که به اسم قطار لوکس ، با بلیط های گران قیمت مسافر جابجا می کنند، همگی از روی همان ریلهای فرسوده ای تردد می کنند که در زمان آن پدر و پسر تاجدار ! نصب شدند و مسافرین برای طی کردن 900 کیلومتر ، باید 15 ساعت در قطار اقامت کنند!   

البته اقای وزیر ، قبلا افاضه فرموده بودند که نظارت بر قیمت خدمات ، یک رویه سوسیالیستی و تاریخ گذشته است و در جریان اعتراض سازمان حمایت از حقوق مصرف کننده به افزایش دلبخواهی قیمت بلیط قطار ، با هر گونه مداخله به نفع مصرف کننده مخالفت نموده بودند. گمان نکنید این سخنان فقط به خاطر روحیه لیبرالیستی و اقتدارگرایانه حاکم بر وزارت راه و شهرسازی است، بلکه اصولاً یکی از اهداف برخی از مسئولین دولت امید و تدبیر ، آزادسازی قیمتها و افزایش درآمد دولت از طریق مالیاتهای غیرمستقیم ، جهت تامین هزینه ها و عدم اتکا به درآمد نفت می باشد.

این که باید نگران اتمام منابع نفتی و کاهش درآمد ارزی بود، مورد اعتراض نیست. اما نکته ای در این موضوع مغفول مانده ، این است که مسائلی از جمله، رکود حاکم بر بازار و تعطیلی کارگاه های تولیدی و کاهش قدرت خرید مردم و..، نشان می دهد که مشکلات اقتصادی کشور تنها به رفع تحریم ها وکاهش نرخ تورم ارتباطی ندارد. آن چه که دولتمردان بدان توجهی ندارند، باقی ماندن غول دولت در عرصه اقتصاد و اجتناب از کوچک سازی دولت است. مساله ای که باعث تحمیل هزینه های گزاف نهاد اداری بر مردم می شود. در حالی که قرار بود دولت الکترونیکی جای بوروکراسی گسترده دولتی را بگیرد و بر پایه اصل 44 ، بخشهای مالی تحت تملک دولت به بخش خصوصی واگذار شود، شاهد آن هستیم که بر وسعت دستگاه اداری افزوده شده و چون عواید حاصله از صادرات یا توسعه منابع درآمدی نوین جوابگوی هزینه های میلیاردی دولت نیست، در نتیجه ، تحت لوای شعار زیبای تحقق کامل درآمدهای مالیاتی، عوارض پولی جدید از مردم گرفته می شود تا دخل و خرج دولت با هم منطبق گردد. گرچه به ظاهر، مالیات بر ارزش افزوده افزایش نیافته، اما اقسام دیگری از مالیات غیرمستقیم از توده مردم و به طرق گوناگون گرفته می شود.

آیا بهتر نیست برنامه کوچک سازی دولت یا به اصطلاح جناب سخنگوی دولت، چابک سازی هر چه زودتر اجرایئ شود؟ تا مردم و غالباً اقشار متوسط جامعه مجبور نباشند هزینه کارکرد و گاهاً گشادگی و ولخرجی دولت را تقبل کنند. آیا وقت آن نرسیده که با حمایت عملی از تولید داخلی و مقابله جدی با واردات بی رویه ، چشم انداز توسعه و تحقق اقتصاد مقاومتی را رعایت کنیم؟ تا این چنین شاهد تعطیلی کارگاه های تولیدی ، ورود کالاهای بی کیفیت آسیایئ و بر هم خوردن توازن بازار کار و سرمایه نباشیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۳
تاریخنگار

*  این فهرست مشاهیری است که از دین اسلام به مسیحیت تغییر مذهب داده اند. ذکر نام آنها در اینجا برای تائید یا تبلیغ نیست. بلکه برای اشاره به این حقیقت است که در میان ایشان، شاید پژوهندگان خردپیشه و جستجوگر کمتر دیده شود.

Aslan Abashidze رهبر پیشین جنبش مقاومت گرجستان

Taysir Abu Saada راننده  یاسر عرفات

Rotimi Adebari -  اولین شهردار سیاه پوست در ایرلند

Leo Africanus سیاح مشهور آفریقائی

Mehmet Ali Ağca ضارب ترک تبار پاپ ژان پل دوم

Jabalah ibn al-Aiham نخستین والی سلسله غسانیان سوریه در سده 7 م

Avraamy Aslanbegov افسر ارتش روسیه تزاری

Asmirandah هنرپیشه سینمای اندونزی

Juan Andrés دانشمند اندلسی و نویسنده کتابی علیه قران

Juliana Awada - بانوی اول آرژانتین

Adebayo Akinfenwa فوتبالیست مسلمان آمریکائی تبار 

Sarah Balabagan از رهبران مسلمان فیلی پین

Sheikh Ahmed Barzani برادر بزرگتر ملا مصطفی بارزانی

Simeon Bekbulatovich از خوانین محلی کریمه در روسیه

Alexander Bekovich-Cherkassky افسر روس مامور به جاسوسی در ایران

Jean-Bédel Bokassa رئیس جمهوری آفریقای مرکزی

Thomas Yayi Boni رئیس حمهور  بنین

Broery از خوانندگان معروف اندونزی

Bashir Shihab II از زعمای سیاسی لبنان در قرن 19

Parveen Babi هنرپیشه و مانکن هندی

Thomas Boni Yayi رئیس جمهور اسبق بنین

Djibril Cissé فوتبالیست تیم فرانسه

Michał Czajkowski نویسنده و دیپلمات لهستانی

 Moussa Dadis Camara رئیس جمهور اسیق گینه

Nonie Darwish نویسنده و فعال حقوق مدنی مصری تبار

Hassan Dehqani-Tafti نخستین اسقف مسیحی ایرانی تبار دوره معاصر

Momolu Dukuly وزیر خارجه اسبق لیبریا

Bahaa el-Din Ahmed Hussein el-Akkad از شیوخ الازهر مصر

Soraya Esfandiary-Bakhtiari همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی

Joseph Fadelle نویسنده شیعی مذهب عراقی

Mark A. Gabriel نویسنده و دانشور مصری

George XI of Kartli والی گرجستان شرقی در عهد صفوی

Fathia Ghali   شاهزاده مصری و دختر ملک فواد اول

Ghias ad-din از امیران سلسله سلجوقیان روم

Ruffa Gutierrez هنرپیشه و ملکه زیبایئ فیلی پینی

Ubayd-Allah ibn Jahsh برادر زینب بنت جحش همسر پیامبر اسلام

Sabatina James نویسنده پاکستانی تبار آمریکائی

Don Juan of Persia - اروج بیگ : سفیر شاه عباس اول به فرنگ

Alina Kabaeva ژیمناست روسی

Jesse of Kakheti امیر گرجستانی عهد صفوی

Alexander Kazembek خاورشناس و مورخ روسی 

Chulpan Khamatova هنرپیشه اهل روسیه

Emir Kusturica هنرپیشه و کارگردان صربستانی

Sake Dean Mahomed سیاح و پزشک هندی سده 18 م

Carlos Menem رئیس جمهور پیشین آرژانتین

Yadegar Moxammat of Kazan اخرین خان مغول در کریمه

Paul Mulla دانشمند و استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه انگلیس

Abd ar-Rahman II-امیر مسلمان قرطبه در اسپانیا

Shams Pahlavi خواهر محمدرضا شاه پهلوی

Hamid Pourmand افسر نظامی ایرانی تبار حزب ربانی  

Daud Rahbar نویسنده و اهنگساز پاکستانی

Ibrahim Rugova نخستین رئیس جمهور کوزوو

Nazli Sabri ملکه مصر و مادر فوزیه

Mohamed Alí Seineldín افسر سابق ارتش آرژانتین

Bashir Shihab II از رهبران محلی لبنان در سده 19 م

Rudolf Carl von Slatin افسر و کارگزار اطریشی مقیم در سودان

Hary Tanoesoedibjo سیاستمدار و فعال اقتصادی اندونزی

Maria Temryukovna همسر ایوان چهارم تزار روسیه

Udo Ulfkotte روزنامه نگار المانی

Wu'erkaixi از رهبران مخالف دولت چین در قیام سال 1989

 Mosab Hassan Yousef پسر یکی از رهبران جنبش حماس

Ramzi Yousef از اعضای القاعده در ماجرای 11 سپتامبر

Zayd Abu Zayd آخرین امیر دودمان موحدی در اندلس

Saye Zerbo رئیس جمهور اسبق بورکینا فاسو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۵
تاریخنگار

هنگامی که قشون تحت امر کواد پادشاه ساسانی(531-488 م) شهری را در منطقه قفقاز به محاصره گرفته بودند، مردمان شهر مقاومت زیاد نموده و مانع از فتح شهر و خستگی و خشم شاه ایران شدند. در نتیجه، کواد دستور داد تا بعد از تصرف شهر، سربازان آن را با خاک یکسان کنند و هر آن چه نفیس و ارزشمند است ، بربایند. وقتی این خبر به والی خردمند شهر رسید ، لباس مبدل پوشید و عازم سراپرده شاه ایران شد. چون به محضر پادشاه رسید، تعظیم کرد و گفت:

- اعلی حضرت، جسارتم را بر من بخشایند، اما رسم انصاف و در خور مقام خسروان نیست که بلاد مسخره را تاراج کنند و بی حرمتی بر شکست خوردگان را مجاز شمارند .

شاه اخم بر ابروان افکند و با صدایی خشمگین گفت:

- مردمان این شهر نافرمانی کردند و مدتها در برابر قدرت ما ایستادند تا رنج بسیار بر سپاهیان ما وارد شد. ضروت دارد تا گوشمال شوند

حکمران شهر که در صدای شاه ایران ، عدم قساوت و گذشت پذیری را احساس کرده بود ، تبسمی کرد و با لحنی ارام و اثرگذار پاسخ داد:

- اما اعلیحضرت به خاطر داشته باشند که هر قدر ایستادگی ما در برابر شما بیشتر بوده باشد، عظمت و هیمنه لشکریان ایران بیشتر نمود یابد.  مردمان گویند که سرانجام شاه مقتدر ایران بر مردمان نافرمان و مقاوم غلبه و ظفر یافت و این چیزی است که تاریخ از شکست پذیری مخالفان کواد ساسانی ثبت خواهد نمود.

شنیدن این سخنان، شاه ساسانی را به فکر انداخت و از فرمان خویش برای تاراج شهریان عدول کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۶
تاریخنگار

دانیل نوسکی         1276

یوری                  1303 

ایوان اول             1325

سیمون               1340

ایوان دوم             1353

دیمیتری دانسکی    1359

واسیلی اول           1389

واسیلی دوم            1425

ایوان سوم             1462

واسیلی سوم           1505

ایوان چهارم           1533

ایوان پنجم            1547

فئودور اول            1584

بوریس گودونف     1598

فئودور دوم           1605   

واسلی پنجم         1606

میشل رومانوف     1613

الکسی             1645

فئودور سوم       1676    

پتر اول             1682 

کاترین اول        1725 

پتر دوم            1727

آنا                   1730

ایوان ششم         1740

یلیزابت              1741

پتر سوم             1761

کاترین دوم         1762

پل اول              1792

الکساندر اول       1801

نیکولای اول      1825

الکساندر دوم      1855

الکساندر سوم    1881

نیکولای دوم     1894 

ولادیمیر لنین      1917

ژوزف استالین      1953

گریگوری مالنکوف 1954

نیکیتا خروشچف   1954

لئونید برژنف        1964

یوری آندروپوف     1982

کنستان چرننکو     1984

میخائیل گورباچف   1985

بوریس یلتسین      1990

ولادیمیر پوتین      2000

دیمتری مدودف     2008

ولادیمیر پوتین       2012

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۴۰
تاریخنگار

واژة روشنفکر ، برگردان فارسی کلمه انگلیسی intellectual است. کلمه ای که خود ریشه در واژه لاتینی intellegere دارد و به طور تحت الفظی به معنای « خواندن میانه» است، یعنی توانائی خواندن میان امور واقع و ادراکات زندگی روزانه. همچنین، این کلمه به معنای شناختن و نیز به منزله شناخت فراگیری است که به مدد عقل نقاد از واقعیات فراتر می رود و کار خود را با پرسشگری آغاز می کند.

اما چه مفهومی در پس واژة ترکیبی روشنفکر نهفته که این چنین مصطلح شده و ترکیباتی چون روشنفکر دینی و روشنفکر بومی و غیره را به دنبال خود آورده است؟ حقیقت آن است که وجه بارز اندیشمندانی که در جنبش روشنگری  مشارکت داشتند، آن بود که این اندیشه وران، در پرتوی علوم جدید، قضایای فلسفی و اجتماعی و سیاسی و.. را روشنتر از گذشتگان می دیدند یا دست کم چنین گمان می کردند که نسبت به دیگر اقشار اجتماعی از آگاهی بیشتری برخوردارند و تعهدی در قبال جامعه خواب رفته دارند. این چنین اندیشه ورزانی را در فرهنگ مدرن ، Enlightened یعنی روشن شده توصیف کرده اند. اما این کلمه را نمی توان به روشنگر تعبیرکرد. چنان که در زبان فرانسه هم، این روشن شدگان را Lumieres می نامند که در برداشت اول، به معنا و مفهوم نور یا چراغ است، ولی معنای دیگر آن، شخص هوشمند یا داناست و منظور از روشنی هم چیزی جز روشنی اندیشه نیست.

نخستین روشن فکران ایرانی در انتقال دریافت های تازه خود از فرهنگ اروپایی به زبان فارسی، به تمایز میان روشن اندیشی و روشنگری توجه داشته اند. به همین جهت Lumiere فرانسوی و Enlightened انگلیسی را منور الفکر ترجمه می کردند. خاصه که منورالفکرهای ایرانی ،که نخستین افرادشان در دهة پیش از انقلاب مشروطه در افق این سرزمین  ظاهر شدند ، مانند همکاران اروپائی خود گمان می کردند که در برابر نوعی طرز تفکر تاریک و منسوخ و نوعی نظام حکومتی منحط و ستمگر سر به شورش بر داشته اند و لذا تنویر افکار یا روشنگری را وظیفه خود می دانستند. پس، کلمة جاری روشنفکر، در واقع صورت فارسی شده منور الفکر صدر مشروطه است که در پی تغییر ذائقه فارسی زبانان و ترجیح واژه های فارسی به جای عربی ساخته و منشأ و مبدأ آن به مرور زمان فراموش شده و هر کسی کوشیده است خود را روشنفکر معرفی کند.

جلال آل احمد بر این باور است که روشنفکر تعبیری است که نمی دانم کی و کجا و چه کسی آن را به جای intellectual گذاشته و این البته که ما به ازایی غلط، ولی مصطلح شده است. پس بگوئیم یک غلط مشهور کلمة intellectual در زبان های فرنگی از اصل intellectualis لاتین آمده که نوعی اسم مفعول است به معنای ترکیبی صفت مانند intelligere  مصدری است لاتینی که به معنی فهمیدن، درک کردن، یا هوشمندی، ناچار به جای intelligere که مصدری فارسی هوشمند یا فهمیده را می گذاشتیم. با توجه به مفهوم اجتماعی کلمه هدایت خاصی که در آن است، از رهبری و پیشوائی، بایست برگزیده یا فرزانه یا پیشاهنگ را به جای می گذاشتیم.

تلقی دیگر از مفهوم روشنفکر، مربوط به طرز تلقی روسی از مفهوم روشنفکری است. این تلقی، روشنفکر را به عنوان پیشتاز فکری و سیاسی جامعه می شناسد و به عبارت دیگر، برای آن نوعی رسالت و کارکرد هدایتگر قائل است. تعبیری که اساساً دربردارنده یک نگرش مارکیستی ـ روسی به مقوله روشنفکری می باشد . زیرا در روسیه ی سالهای بیداری یعنی میانه سده 19 میلادی، روشنفکر به اعضای محافلی گفته می شد که تعلق اصلی ایشان به حرفه تخصصی یا طبقه خود نبود. بلکه در آرمان ها و انگاره های معنی چون اعتقاد به انقلاب و مارکسیسم، همگونی و اشتراک داشتند. انقلاب بلشویکی 1917 ، پیامد مستقیم این فضای فکری بود و با گسترش جنبش های مارکیستی، این مفهوم از روشنفکری در اروپای غربی و سایر نقاط جهان رواج یافت و در ایران نیز از دوران مشروطه، باب شد. تلقی خاصی که هنوز هم در ایران پا برجاست.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۱
تاریخنگار

به بهانه سالگرد کودتای سوم اسفند 1299 ، اولین حرکت موفق نظامیان ایران در تبدیل حاکمیت سیاسی و با هدایت عناصر متنفذ داخلی و خارجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۵۹
تاریخنگار

بر اساس افسانه های رومی ، هنگامی که یکی از امپراتوران روم، شهری را محاصره کرده بود ، به علت طولانی شدن مدت محاصره در خشم آمد و تصمیم گرفت تا بعد از پیروزی، همه شهر را مورد غارت قرار دهد. زنان آن شهر که از قصد امپراتور مطلع شدند، فرستاده ای نزد وی فرستادند و درخواست کردند که امپراتور به زنان متاهل امان دهد و اجازه دهد تا ایشان ، هر کدام فقط یک چیز را با خود حمل کرده و از شهر خارج شوند . سپس قوای روم شهر را مورد یغما و چپاول قرار دهد.

امپراتور خواسته زنان را پذیرفت و به سربازانش گفت : راه بگشائید تا زنان متاهل شهر با مختصر وسائل خویش از آن خارج شوند و سپس به شهر یورش آورده و مردان را بکشید  و اموالشان را غارت کنید . اما زمانی که زنها از شهر خارج شدند ، سربازان رومی با کمال تعجب دیدند که هر زنی شوهر  خویش را بر پشت خود گذاشته و در حال خروج از شهر است!

این منظره چنان محاصره کنندگان را چنان تحت تاثیر قرار داد که از هرگونه تعرض به این زوج های فداکار خودداری کردند و امپراتور نیز دستور داد تا آتش بس اعلام کنند و به محصورین امان داد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۱
تاریخنگار

اکنون از بامداد روزی از روزهای سرد بهمن ماه 1374 که وارد شهرستانی با نام شهر رود شدم، مدت بیست سال می گذرد. یادم نمی رود که زمستان آن سال ، هوا بسیار سرد بود و محیط شهر برایم ناآشنا. جزئیات آن روز در خاطرم نیست، اما از آن روزهای خاطره انگیز ، لحظاتی خاص پیش چشمانم می آیند. از جمله : دیدار از ساختمان اولیه دانشگاه در خیابانی با نام حکیم توس ، بارش سنگین برف و فرو رفتن زانوانم در برفی با ضخامت 25 سانت، ملاقات با مسئولین دانشگاه و انتظار برای رسیدگی به درخواستم برای همکاری، آشنائی با گروه آموزشی و معرفی به استادان ، درگیری لفظی با رانندگان تاکسی بر سر کرایه ای که به اضعاف از من می خواستند، آشنا شدن با جوانی خنده رو و خونگرم از اهالی شهر رود که شبی را مهمان او بودم، گردشی در اوقات فراغت در پارک شهر و لذت خوردن کلوچه های محلی، هراس از حمله شغالها در دیرهنگام شبها که قطار به موقع نمی رسید،  تلاش برای جلب نظر برخی از شهرستانی هایئ که در نخستین دیدار کنجکاو و نگران ملیتم بودند و خلاصه دهها بُرش کوتاه و ماندگار از آن روزهای به یاد ماندنی. همچون گردشگری که در صدد کشف سرزمینی ناشناخته است و از نخستین برخوردها و مشاهدات جهان پیرامونی خود، درس و تجربه می گیرد ، تلاش می کردم تا از هر کلامی ، درسی بیاموزم و از هر مواجهه ای ، عبرتی بگیرم. خوش بینی و بدبینی را کنار گذاشتم و نه با دیده نفرت و نا با نظر تحسین ، به نویافته های این سفر و آن اقلیم و ساکنان آن توجه نمودم. تلاش کردم شهر رود را ، نه از خلال تعاریف دیگران، که آن را شهری سرد و خوش آب و هوا با مردمانی دیرآشنا توصیفش کرده بودند، بلکه از نگاه یک سیاح مقیم و مهاجری تازه وارد به نظاره بنشینم و در باره اش داوری کنم .

و چه زود گذشت! باورم نمی شود که بدین سان ، بخش مهمی از عمرم را در شهر رود بلندجایگاه و کمتر شناخته شده، صرف کار و زندگی کرده باشم. در طی این سالها نظرم در باره این شهر چندان عوض نشد و سعادت چنان یاوری ام کرد که شاهد اتفاق ناگواری در این خطه نبودم. گرچه برای کار به این شهر می آمدم، اما ماندن در اینجا را ناگوار و کسل اور نمی دیدم. هر چند با دیگران معاشرتی چندان گرم نداشتم، اما مجال پیدا کردم در بزنگاه های فرصت به گوش و کنار این قاره کوچک  سفر کنم و جاذبه های گردشگری شهر رود را از نزدیک ببینم.

هر چند مدتها است وسوسه می شوم تا خاطرات و دیدگاه های خود را در باره شهر دوم سکونتم و یا در باب محیط کاری در این شهر بنگارم و به خوانندگان عرضه نمایم، اما به گمانم هنوز برای این کار جسورانه ، زمان مساعد و مناسب فرا نرسیده است. لذا درنگ می کنم و منتظر فرصتی نیکو و بجا می شوم.              

 پس زمان بگذار تا وقت دگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۱
تاریخنگار