تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

حکایت تاریخی1

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ

بر اساس افسانه های رومی ، هنگامی که یکی از امپراتوران روم، شهری را محاصره کرده بود ، به علت طولانی شدن مدت محاصره در خشم آمد و تصمیم گرفت تا بعد از پیروزی، همه شهر را مورد غارت قرار دهد. زنان آن شهر که از قصد امپراتور مطلع شدند، فرستاده ای نزد وی فرستادند و درخواست کردند که امپراتور به زنان متاهل امان دهد و اجازه دهد تا ایشان ، هر کدام فقط یک چیز را با خود حمل کرده و از شهر خارج شوند . سپس قوای روم شهر را مورد یغما و چپاول قرار دهد.

امپراتور خواسته زنان را پذیرفت و به سربازانش گفت : راه بگشائید تا زنان متاهل شهر با مختصر وسائل خویش از آن خارج شوند و سپس به شهر یورش آورده و مردان را بکشید  و اموالشان را غارت کنید . اما زمانی که زنها از شهر خارج شدند ، سربازان رومی با کمال تعجب دیدند که هر زنی شوهر  خویش را بر پشت خود گذاشته و در حال خروج از شهر است!

این منظره چنان محاصره کنندگان را چنان تحت تاثیر قرار داد که از هرگونه تعرض به این زوج های فداکار خودداری کردند و امپراتور نیز دستور داد تا آتش بس اعلام کنند و به محصورین امان داد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۲
تاریخنگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی