تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

البته بسیاری از اهل تاریخ می دانند که همیشه بزرگان و قهرمانان تاریخ ساز در فرجام زندگی، گوشه ای تاریک و دنج به خود اختصاص می دهند . اما شاید بد نباشد بدانید که مدفن شاه عباس اول که کبیرش گویند، در زاویه  یا گوشه ای از امامزاده حبیب بن موسی در داخل شهر کاشان قرار دارد، زیر سنگ سیاهی که اخیرا شیشه هم بر رویش گذاشته اند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
تاریخنگار

توضیح مهم :

از آن جا که به دلیل اشکالات فنی در سرویس بلاگفا با نشانی: (historia.blogfa.com) ، مطالب ثبت شده وبلاگ من از یکشنبه 11 اسفند 1392 تا سه شنبه 3 تیرماه 1394 از روی شبکه وب حذف شده است و برای خوانندگانی که گهگاه درخواست مطالب سال 1393 و اوایل 1394 را دارند ، یافتن آنها از طریق اینترنت امکان پذیر نیست،

                                                      لذا تصمیم گرفتم :

با توجه به نقل و انتقال کامل به سرویس بلاگ با نشانی : (historia.blog.ir) و کپی کردن همه مطالب مندرج در بلاگفا  به این بلاگ ،

چون امکان انتقال مباحث سال 1393 از طریق شبکه و نرم افزار وجود ندارد.،

بخشی از مطالب و مندرجات مفقوده در وب را که پیشتر در رایانه شخصی و در محیط (word) نگاه داشته ام ، برای تکمیل وبلاگ حاضر ، اینجا بگذارم.

بدین ترتیب، امکان جستجوی همه نوشته های من در وبلاگ تاریخنگار ( چه در بلاگفا و چه در بلاگ) فراهم خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۸:۵۹
تاریخنگار

برای دوستان اهل تاریخ که می خواهند کتابهای ارزنده ای در اختیار داشته باشند، باز هم این چند کتاب را معرفی می کنم:

کتابشناسی تاریخ ایران : مهین دخت حافط قرانی 
کتابشناسی تاریخ اسلام : محمد نوری 
بررسی منابع و ماخد تاریخ ایران پیش از اسلام : محمدباقر وثوقی 
کتابشناسی توصیفی تاریخ وتمدن و ملل اسلامی : شهره روغنی 
کتابشناسی جغرافیای تاریخی : طیبه نصرالله زاده 
مرجع شناسی اسلامی : احمد شعبانی 
کتابشناسی عمومی تاریخ سیاسی ایران : علیرضا ازغندی 
فهرستواره کتابهای فارسی : احمد منزوی 
کتابشناسی اساطیر و ادیان : فرخنده حاجی زاده 
اطلس تاریخ ایران : گروه مولفان
تاریخ احزاب سیاسی در ایران : عزت الله نوذری
با کاروان تاریخ : مسعود نوربخش
دولتهای ایران: دفتر تحقیقات ریاست جمهوری
ایران و جهان : عبدالحسین نوائی 
دانشنامه کوچک ایران : ژاله متحدین
فرهنگ آثار ایرانی- اسلامی : احمد سمیعی 
فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها : ابوالحسن دیانت
-------------------
پژوهشی در اساطیر ایران : مهرداد بهار 
اساطیر ایران : عصمت عرب گلپایگانی
جامعه بزرگ شرق : شاپور رواسانی 
ستیزگاه باورهای دیروز و امروز : افشین پرتو 
تاریخ ماد : ایگور دیاکانوف  
تاریخ امپراتوری هخامنشیان : پیر بریان 
تاریخ ایران کمبریج (ج3) : احسان یارشاطر 
پارتیان : مالکوم کالج
تاریخ و فرهنگ ساسانی: تورج دریائی 
تاریخ صدر اسلام : غلامحسین زرگری نژاد 
عصر زرین فرهنگ ایران : ریچارد فرای 
ایران در قرون نخستین اسلامی : برتولد اشپولر
تاریخ اسلام کمبریج : هولت و لمبتون 
تاریخ جوامع اسلامی : ایرا لاپیدوس 
تاریخ تشیع : رضا نیازمند 
تاریخ و تمدن در قلمرو سامانیان : محمدرضا ناجی 
تاریخ حکومت طاهریان : امیر اکبری 
تاریخ سلسله زیاری: میترا مهرآبادی 
آل بویه : علی اصغر فقیهی 
تاریخ غزنویان : ادموند باسورث
دولت سلجوقیان : احمد حلمی
تاریخ اسمعیلیه : فرهاد دفتری
 تاریخ خوارزمشاهیان: شرفی / خلعتبری
دین و دولت در عصر مغول: شیرین بیانی 
تاریخ تیموریان و ترکمانان: حسین میرجعفری 
در باب صفویان : راجر سیوری 
تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه : رضا شعبانی
کریم خان زند : جان پری
تاریخ قاجار : محسن سلیم
بحران مشروطیت در ایران: حسین آبادیان 
اقتصاد سیاسی ایران : محمدعلی کاتوزیان
بحران دموکراسی در ایران: فخرالدین عظیمی
تاریخ سیاسی 25ساله ایران: غلامرضا نجاتی
مقاومت شکننده : جان فوران
 ----------------------------
جامعه شناسی در ادیان : حسین تنهائی
معرکه جهان بینی ها : فرهنگ رجائی 
ایران پیش از سرمایه داری : عباس ولی
دیباچه ائی بر انحطاط در ایران : جواد طباطبائی 
روشهای پژوهش در تاریخ : شارل ساماران
فلسفه تاریخ، تاریخنگاری و..: عزت الله نوذری 
گاهشماری سه هزار ساله : احمد بیرشک
تاریخ در ترازو : عبدالحسبن زرین کوب
علم و تمدن در اسلام : حسین نصر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۳
تاریخنگار


می گویند  سلطان حسین جلایری ، پادشاه زیباروئی بود . یک روز که در خلوت خویش به آینه نگاه می کرد، مشاهده کرد که بعضی چین و چروک ها در چهره اش دیده می شود. سخت نگران شد و به فکر فرو رفت. برای لحظه ای به یاد مرگ افتاد و از این که جمال زیبایش را در گذر زمان از دست خواهد داد و با مرگ به جسدی کریه و متعفن تبدیل خواهد شد، دچار اندوه شد . به حدی که اشک بر چشمانش جاری شد. د رهمین لحظه بود که وزیر اعظم که پیرمردی خردمند و کارکشته بود ، وارد اتاق شد و چشمانش به صورت خیس پادشاه افتاد. رو به شاه گرفت و گفت:

- جسارت است قربان ، چرا مکدر هستید؟ خدای ناکرده، اتفاق ناگواری افتاده است؟

سلطان حسین پشت به وزیر کرد تا اشک را در چشمانش نبیند و در همان حال، با لحنی سوزناک گفت :

- خیر، اتفاقی در کار نیست. ناراحتی من از این جهت است که می بینم پیر شده ام و دیگر جمال و جلال پیشین را ندارم. می ترسم که مردمان از این امر آگاه شوند و هیبت سلطنت در دلشان شکسته شود.

لبان وزیر اعظم به تبسمی گشوده شد و در حالی که سعی می کرد رعایت ادب را لحاظ کند ، خطاب به شاه غمگین چنین گفت: 

- قربانت گردم، این امری است که نباید جنابتان را نگران کند. چون مردم زیبایئ چهره شما را نمی بینند، کردارتان و سلوک دولت تان را با خویش می بینند و آن را معیار عظمت و یا ذلت حکومت آل جلایر برمی شمارند. آن چه باعث هیمنه و جبروت حکومت است، توانائی آن در حفظ امنیت و نگاه داشتن جامعه در آرامش و رفاه است و نه زیبایئ شما و یا کهنسالی من وزیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۸
تاریخنگار

جزوه روش تحقیق در تاریخ برای دوستان جدیدالورود


http://shootfile.ir/4dk


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۹
تاریخنگار
گاهی که تاریخ صفویه را می خوانم و به اسم آخرین شاه این دودمان می رسم، یاد نفرتی می افتم که به این شاه مادر مرده ابراز شده است و همه خواسته اند تا گناه از بین رفتن حکومت دویست ساله نوادگان شیخ صفی  
     (و حتی به عبارتی پایان دولت شیعی سادات موسوی! که برخی گمان می کردند به دولت امام دوازدهم متصل شود)
را به گردن ایشان یعنی شاه سلطان حسین بیاندازند. البته ، گرچه او بی تقصییر نبوده است ، اما محرکان این نفرت پراکنی ، همان کسانی بودند که با تشدید بحران سیاسی در ایران، در دوره انتهایئ حکومت صفوی، رویاهای دینی خود را بر باد می دیدند و لذا با نگارش رسالات و کتابچه هائی همه مسئولیت این بحران و زوال دولت شیعه را به گردن شاه نهم صفوی انداختند. و برایش چنین سرودند که 
آن زدانش تهی ، ز غفلت پُر                       شاه سلطان حسین یاخشی دُر
اما شما را به خدا ، یک نگاه به تصویر او بیاندازید.  
انسان حیفش می آید او را لعن کند و بار همه خطاهای نیاکانش و معاصرانش را بر دوش نحیف او بیاندازد!!
      
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۷:۵۷
تاریخنگار

تاریخ روابط ایران و روسیه، قدمتی چهارصدساله دارد و شکل‌گیری روابط میان این دو کشور همسایه، به زمان تشکیل دولتهای ملی در دو کشور باز می‌گردد. یعنی اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی و مصادف با حکمرانی دولت صفویه در ایران را می‌توان سرآغاز مناسبات رسمی و روبه گسترش دو طرف به حساب آورد . اما نکته اساسی آن است که روسیه بیش از هر کشور دیگری اراضی ایران را تصرف کرده است. مهمترین و به لحاظ سوق الجیشی ، ارزشمندترین مناطق ایران را این کشور از پیکره مام میهن جدا کرده است. اما اهداف عمده روسیه در دوران زمامداری خاندان تزار یا رومانوف ها از اشغال اراضی ایران این‌گونه بوده است

1ـ تصرف سرزمینیهای دارای امکانات اقتصادی و راهبردی

2ـ ممانعت از نفوذ کشورهای مخالف منافع روسیه در ایران

3ـ تسلط بر سیاست داخلی و خارجی ایران برای حذف رقیبان دیگر

4ـ کسب حداکثری منافع اقتصادی و سیاسی

در دوران تزارها ، دولت روسیه در روابط خود با ایران ، یک سیاست استعماری را دنبال می‌نمود که در وهله اول بر ملاحظات نظامی ـ سیاسی استوار بود و با انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمانچای در سالهای 1228 و 1243 ق به کامیابی انجامید. با این پیروزی، روسیه ، به مرز طبیعی و مورد علاقه خود دست یافت. در وهله دوم، رقابت روسیه تزاری با انگلستان آغاز شد و هر یک از این دو کشور، به منظور گرفتن امتیازات سیاسی و اقتصادی، ایران را تحت فشار شدید قرار دادند.

اصولاً در طی سده نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روسها با تمام امکانات خود تلاش می‌کردند با حفظ برتری اقتصادی، نفوذ سیاسی خود را نیز در ایران گسترش دهند تا به قلب تجارت و ثروت عظیم خلیج‌فارس و اقیانوس هند دست یابد. تصرف آذربایجان می توانست به باز شدن راه هجوم سربازان روسی به سوی مرکز ایران و در نهایت ، سواحل خلیج فارس منتهی شود. اقدامی که روسها در زمان بحران سیاسی پس از مشروطیت هم به انجامش نائل شدند. سلسله جنگهای ایران و روسیه در دوران زمامداری دومین پادشاه دودمان قاجار (1210 تا 1344 ق) نه تنها منجر به تحمیل عهدنامه‌های ننگین گلستان و ترکمانچای شد، بلکه بزرگترین ضربه نظامی، اقتصادی و سیاسی را در این دوران بر استقلال ایران وارد ساخت. ضربه ناشی از این دو قرارداد بر استقلال ایران، فرصت لازم را برای سوءاستفاده انگلستان نیز فراهم ساخت. به طوری که پس از ترکمانچای ، انگلیسی ها به موجب قانون حقوق دول کامله الوداد ، تمام امتیازاتی را که روسیه از ایران گرفته بودند ، برای خود درخواست کردند. 

بدین ترتیب بود که تحمیل پیمان ترکمان چای توسط روسیه و قرارداد 1857 پاریس توسط انگلیس به ایران، عملاً دولتهای روسیه و انگلیس را به حاکمان بلامنازع در سرنوشت سیاسی و اقتصادی ایران تبدیل کرد. سپس نفوذ نظامی جای خود را به مداخله در امور سیاسی و اقتصادی ایران داد. در  نتیجه، انگلیسی ها و روسها برای کسب امتیازات بیشتر از دولت قاجار با یکدیگر رقابت نمودند و در پایان قرن نوزدهم اغلب منابع معدنی و اقتصادی کشور و یا امکانات فنی و مالی ایران را تحت اداره و یا استخراج خود قرار دادند. در خلال این دوران، استیلای روسها بیش‌از پیش گردید. آنها نه ‌تنها با تصرف اراضی ایران و ضمیمه‌ساختن آن به خاک خود مرزهایشان را گسترش می‌دادند، بلکه شاه ایران را با اعطای وامهای سنگین، عملا به خود وابسته می‌کردند. بانک استقراضی روسیه ابزار اصلی و توانمند مسکو در فشار بر دولت ایران و اخذ باج بیشتر بود. در دوران مشروطه هم که دولت مرکزی ایران عملاً اقتداری نداشت، سربازان روسی در شمال ایران آزادانه می کشتند و می سوزاندند.

به‌دنبال جنگ جهانی اول و سپس پیروزی انقلابیون سوسیالیست روسی در اکتبر 1917 ، زمینه خروج روسها از جنگ و درنتیجه بیرون رفتن آنها از ایران فراهم شد، جای خوشبختی بود که روسها دچار مشکل داخلی یعنی سرنگونی تزارها شدند وگرنه ممکن بود در صورت پیروزی روسیه در جنگ ،  استقلال ایران به ‌شدت مورد تهدید قرار گیرد و حتی به صورت کشورهای تابعه مسکو درآید.

به‌ طورکلی ایران در دوران حکومت تزارها بر روسیه دو مرحله متمایز را از سر گذرانده است: در مرحله اول یا در دوران گسترش ارضی روسیه، ایران بخشی از قلمروی فیزیکی خود را از دست داد و در مرحله دوم یا دوران استعماری روسیه در اوایل قرن بیستم، مسکو در پی اعمال کنترل سیاسی و اقتصادی بر ایران بود . با این همه ، شاید از بخت خوش ایران، روسیه نتوانست در ایران، همانند دیگر مناطق حاشیه امپراتوری خود ، جمیعتی از روسها را ساکن کند و مانند پروژه کریمه سال 2014 از تحریک احساسات روس تباران مهاجر برای ملحق کردن ظاهراً دموکراتیک لااقل بخشی از خاک ایران به خود سود جوید! هر چند ، به دلائلی چون اشتراک دشمن ، نیاز متقابل، همجواری و ..روسها از اوایل سده 21 ، وارد مرحله دوستانه تری با ایران شده اند. که عاقبتش معلوم نیست! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۰۸:۰۲
تاریخنگار

شاعران که زبان گویای فرهنگ این دیارند ، مخاطبان خود را به اخلاق ورزی و نیک منشی دعوت کرده اند ، تا بدان جا که نیک خلقی و کردار پسندیده را از تعلقات دینی فراتر دانسته اند: 

هر که را خُلق نکو ، نیک اش شُمَر                             خواه از نسل علی خواه از عمر

گه بت شکنم ، گاه به مسجد زنم آتش                      از مذهب من گبر و مسلمان گله دارند

طاعت منکران مروت قبول نیست                                صدبار اگر ، به چشمه زمزم شستشو کنند

هر آن قدی که بهر خدمت مردم علم گردد                       بود از قامتی بهتر، که در محراب خم گردد

زهد در عمامه و در ریش نیست                                      هر که گوید یا علی، درویش نیست

چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی،                    مسلمانی به زمزم شوید و هندو بسوزاند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۰۸:۵۶
تاریخنگار


- روز دوشنبه 21 بهمن 1387 بود که پروژه وبلاگ نویسی من با ایجاد وبلاگ (Genosist.Blogfa) کلید خورد و این کار تا اسفند 1388 ادامه یافت. 

- روز جمعه 22 امرداد 1389 ، وبلاگ جدیدی با نام (Historia.Blogfa) را ایجاد کردم و به مدت 109 ماه تا چهارشنبه 1 مهر 1394 آن را پابرجا نگه داشتم

- روز شنبه 4 مهر 1394 ، وبلاگ نوینی با همان محتوا و اسم به نام (Historia.Blog) به وجود آوردم و همچنان کار نوشتن را ادامه می دهم.

* توضیح:

فواید ویلاگ نویسی چنان است که امروزه میلیونها نفر را به چنین کار فرهنگی در دنیا ترغیب و مشغول کرده است.

 پس محاسن آن را نمی گویم که همگان دانند.

معایب وبلاگ نویسی هم بر تجربه اندوزان این عرصه هویدا است و یک مورد مهمش را خودم در سطرهای بالا نشان دادم

                                  ( منظور جابجایئ مکرر در سایتهای وبلاگ دهنده است)

اما پرسشی که هست ، این که چرا وبلاگ را به سایت تبدیل نمی کنم؟

 و پاسخ ساده است:

به گمانم سایت جایگاه بالاتری دارد و نیازمند توجه و روزآمد سازی مکرر است و هر سخنی را نمی توان در سایت، بدون ارجاع آورد و البته عواقب هم دارد!

در نتیجه، دلخوشم به همین وبلاگ ساده و

 البته خشنودم و سربلند که 7 سال است در این عرصه قلم می زنم و خوانندگانی دارم بهتر از آب روان و خدائی که در این نزدیکی است!

پس ، با من بمانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۴
تاریخنگار

* گویند زمانی پادشاه ستمکار و خودبینی ، شاعران دربار و مداحان را به دور خود گرد آورد و از آنها خواست تا اشعاری در وصف کمالات نداشته اش بسرایند. چکامه سرایان قلم به مزد ، خامه در دست گرفته و بر روی کاغذ ، ابیاتی چند می نوشتند و هر یک به فراخور فرصت و توانائی، در باره یکی از خصوصیات آن جبار متفرعن داد سخن می دادند. در همین هنگام بود که شاعر آزاده و سالخورده ای وارد محفل دربار شد و در گوشه ای بر زمین نشست. ناگهان نگاه پادشاه به شاعر افتاد و از او خواست تا پیش آید و به لفاظی های آن سرایندگان مداح گوش دهد.

اندکی که گذشت ، شاه ، مست از باده غرور ، رو به شاعر کهنه کار کرد و گفت :

- هان، استاد سخن سنج ، می بینی که صاحبان دانش و ادب، چگونه  به وصف مقامات ما مشغولند؟ فکر می کنی این مضامین نیکو و مدایح متعالی ، ما را به تمامی توصیف نموده است؟

شاعر سالخورده و دانا که گوشش از شنیدن آن همه عبارات چاپلوسانه و مضمونهای تملق گرایانه به درد آمده بود، پاسخ داد:

- خیر قربان، هنوز از ویژگی های جنابتان، چیزهائی مانده است که این شاعران چیره دست بیان نکرده اند؟

شاه ابروان در هم گره زد و با نگاهی تعجب زده گفت:

-  مگر با این همه توصیفات ، مضمونی هم برای شرح حال و روزگار ما مانده است؟

شاعر حاضرجواب ، زهرخندی زد و پاسخ داد : آری ،

    اهل دانش، جمله مضمونهای رنگین بسته اند                           هست مضمون نبسته ، بند تنبان شما !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۴
تاریخنگار