تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

سیاست گریزی اجتماعی

يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

تاریخ گواه آن است که هر چند ایران به دلیل جایگاه استراتژیک ارزنده خود ، به عنوان نقطه اتصال دو قاره آسیا و اروپا ، مطرح بوده است ؛ اما از سوى دیگر درمعرض تهاجم و تاخت و تاز دائمی دولتها یا عشایر نیز بوده است. یورشها و غارتگری های وارد شده بر پیکره ایران در طی قرون متمادی، چنان بر فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران اثر عمیقی گذاشته است که قلب اجتماع را درگیر احساسات توامان و گاهاً متضاد نموده است . از جمله مهمان نوازی با بیگانه ‏گریزى در هم عجین شده است. از این رو ، سرتاسر تاریخ ایران، در یک نوسان بین تمرکز هژمونی سیاسى و تفرقه جوئی اجتماعی قرار داشته است. مهاجرت آریائیها در داخل نجد ایران و غلبه تدریجی آنها بر اقوام بومى ، همزمان با عدم تمرکز بود و زمانی که دولت بزرگ پارسی ایجاد شد، هنوز احساس وحدت اجباری در بین اقوام محلی وجود داشت . لذا بسیاری بر این عقیده هستند که امپراتوری هخامنشی ، با قرار دادن جبارانه اقلیتها در یک مجموعه و تحمیل قواعد بازی بزرگان بر کهتران تاسیس شد و دوام آورد.  اما زمانی که به دنبال انقراض دولت مرکزی هخامنشی و تسلط سرداران سلوکی، ایرانی ها طعم تلخ حکومت ‏بیگانه را چشیدند، این حقیقت بیشتر نمود یافت که جامعه موزائیکی ایران به ابزار سلطه و قواعد خشن و زیرکانه سیاست جفت و جور شده است. شکستهاى پى‏درپى از دولت روم در زمان خسروی دوم معروف به اپرویز، باعث شد تا حالت توام با تحقیر بیشتر شود، مضافا که ایرانی ها از شکست دولت مرکزی خشنود اما از عواقب ان نگران بودند.. در پایان دوره ساسانى با ورود نیروهاى تازی روزنه‏اى براى ایرانیان باز شد، بدان امید که با مسلمان شده از قیود دولت دینی رها خواهند شد. اما چندی نگذشت که با تبعیض دودمان اموى و خشونت و رویه نژادپرستانه اعراب نسبت ‏به عجمان روبرو شدند و ترس از حاکمیت و بیگانه‏ستیزى در وجود ایرانیان تشدید شد. ظهور و سقوط پیاپی دودمان های حکومتگر نظیر : طاهریان، صفاریان، سامانیان، دیالمه، سلجوقیان و خوارزمشاهیان، کشور را به سمت تجزیه سیاسی سوق داد و هفت صد سال بعد از اسلام ، کیان و هستی ایران مرکزی در معرض هجوم ویرانگر مغول و تاتار قرار گرفت و بیگانه ترسى ایرانی را بیش از پیش تقویت کرد.

با شروع زمامداری صفویان، بار دیگر کشور به سوى تمرکز هدایت ‏شد؛ اما به نظر می آید حتی در اوج اقتدار دولت شاه عباس هم ، نوسان بین تفرقه و تمرکز باعث گریز ایرانی ها از ورود به مشارکت سیاسی شد و این روند تا پایان دوره قاجار ادامه یافت. خاصه که اکثریت جامعه ایرانی در روستاها و محیط بسته و فشرده این مناطق دور افتاده زندگی می کردند. دخالت ها و فشارهای دول بیگانه، خصوصاً یورش سهمگین روسیه و نفوذ فزاینده انگلیس در دوره قاجار و امضاى قراردادهایى که با منافع ملى در تضاد بود ؛ بیشتر از گذشته بر نفرت ایرانیان نسبت‏ به استبداد و استعمار افزود. در آغاز سده 14 ق ، به علت تجربه نهضت تنباکو، افزایش آگاهى نسبى اقشار نوپای اجتماعی، بروز اثرات فساد نظام ادارى ، اطلاع بخش هایئ از مردم از تحولات جهان و دنیای مدرن و رشد حرکتهای دموکراتیک در کشورهای همجوار، نهضتی به نام مشروطه و به کام طبقه سوم جامعه به پیروزی رسید و نظام و ساختار سیاسى کشور تغییر کرد. براى شاه تعیین وظیفه و براى مردم تعیین حقوقی چون: عدالت و آزادى نمود. در عصر پهلوی، دولت مرکزی مجدداً قوام گرفت و با اندک اصلاحات خود که از بالا و به صورت فرمایشی و بعضا با تغییراتی در سطح جامعه همراه بود  ؛ نوید همسان گرایئ مردم و دولت را داد. لیکن  ظلم و بیداد همچنان پا برجا بود و خطوط قرمز برای مردم توسط حاکمیت تعیین می شد. از طرفی وابستگى به ارزش هاى غربى نیز بیشتر شد. در کنار وابستگى برخى از نخبگان سیاسى، اتکاى دربار به بیگانگان و فرهنگ غرب ، نه تنها بیگانه‏ترسى و بیگانه‏ستیزى ایرانیان را تشدید و تقویت کرد، بلکه بی اعتمادی و فقدان اطمینان به خودى را نیز افزایش داد؛ به نحوى که نسبت‏ به همه چیز به عنوان توطئه نگریسته مى‏شد. از طرفی، مداخله‌جویی‌های قدرتهای بزرگ در ایران همچنان پابرجا بود و باعث می شد تا این باور در ذهن ایرانیان ریشه بدواند که در هر دگرگونی سیاسی انگشت قدرتهای بزرگ در کار است.  یعنی همان نظریه توهم توطئه که اساس تحلیل عامه مردم از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان شده بود. و از طرف دیگر ، به خاطر وجود نهادهای مقتدرانه و نظارت کننده بر حریم عمومی و خصوصی مردم ، ترس از پرداختن به سیاست و پرس و جو از امور مملکتی، به عنوان حق ملت در نظام مردم سالار، به فراموشی سپرده شد. پرهیز از سیاست خوانی یا همان سیاست گریزی در جامعه ایران عهد پهلوی نهادینه شد. تا زمانی که موج ارتباطات معادلات را عوض کرد و شهرها آکنده از مردمی شدند که حقوقی را برای خویش مطالبه می کردند. حقوقی که حق مسلم خود می دانستند و آن را فقط باید از طبقه حاکمه یعنی دولت می گرفتند. مانند همه دیگر حقوق بگیران دولت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۷
تاریخنگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی