تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

تربیت نسل فردا

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ب.ظ


1 خیلی از پدر مادرها صاحب فرزند می شوند در حالی که اصلا با دشواریهای وظیفه خطیر سرپرستی و تربیت بچه ها آشنایی ندارند . اگر آنها به خوبی با مشکلات تعلیم و تربیت فرزندان آشنا باشند شاید بسیاری به فکر بچه آوردن هم نیفتند . هرچند می گویند این محیط و فرهنگ اجتماعی است که کودک را به گونه خاصی شخصیت می دهد یا شخصیت و منش فرزندانمان ناشی از خمیره و فطرت متفاوت هر کدام از آنهاست؛ اما باید گفت که مهمترین و اصلی ترین نقش را پدر و مادر به عهده دارند؛ پس اگر جوانی به راه  خلاف افتاد یا مومن و صالح گردید، ناشی از تاثیر تربیت خانواده اوست. حتی اگر برادرش برخلاف او اخلاق و منش دیگری داشته باشد . بیشتر پدر و مادرها تنها به نیازهای مادی فرزندانشان می اندیشند و کمتر با آنها رابطه عاطفی برقرار می سازند . اگر ببینند که فرزندشان ناراحت است و رفتار غیر معمول دارد، اولین سوال یا کمکی که به او می کنند راجع به خورد و خوراک و نیازهای مادی اوست . آنها نمی دانند که باید هر چند ساعت فرزندان را زیر نظر بگذرانند و از مناسبات او آگاه باشند.. شاید این حرف گزافی به نظر آید، اما واقعیت همین است که مشغولیتهای خانه یا اداره و گرفتاریهای روزمره نباید والدین را لحظه ای از فرزندشان غافل نگه دارد ( چه کودک ، چه نوجوان و چه جوان ) مگر نه این که پدری در اداره خبردار شود که فرزندش دچار سانحه شده ، کارش را رها کرده و آسیمه سر به سراغ فرزند خود می رود، پس چه می شود اگر پدر و مادر حتی در لحظه ای که تصور می کنند مشکلی نیست هم، سری به فرزند خود بزنند تا چه رسد به وقتی که مثلا نوجوان در جایی ساکت نشسته و در فکر فرو رفته است. هر چند رفتارها با بچه ها باید بر حسب سن و سال از کودکی ، نوجوانی تا جوانی تغییر پیدا کند؛ اما به طور کلی گام اول تربیت، مراقبت و نظارت غیرمحسوس والدین و واکنش منطقی و سریع آنها نسبت به تغییرات روحی در بچه هاست .

2 کودک و نوجوان چنان با پدر و مادر روابط نزدیک داشته باشد ، هر مشکلی را با آنها در میان می گذارد . نباید گذاشت جوان با مشکلات و دردهایش تنها باشد یا آنها را با دوستانش بازگو کند؛ بلکه باید شرایطی فراهم گردد که حتی اگر جوانی عاشق شد یا کار بدی کرد یا دچار بحران فکری و روحی شد با والدین خویش آن را درمیان بگذارد . احساس رفاقت و دوستی به معنای واقعی کلمه باید بین والدین و فرزندان برقرار باشد . به نحوی که فرزندان احساس کنند در هر مساله و مشکلی می توانند با پدر و مادر خود مشورت کنند؛ مع هذا نباید از احساس مشورت فراتر رود و والدین حق ندارند حتی به گونه ای نصیحت اجباری کنند که شخصیت فرزندشان دچار تنش روحی شده و احساس کنند که باید مرتبا از والدین کسب تکلیف کنند. ضمن این که او را به صورت منطقی و با لحنی کلی راهنمایی می کنند به وی تفهیم کنند که باید از عقل خویش نیز کمک بگیرد و حاصل آن را با نصایح و تجربیات بزرگترها تلفیق کند هرگونه صحبت و راهنمایی که باعث خرد شدن شخصیت نوجوان یا احساس خود کم بینی در او گردد محکوم است . اگر ارتباط روز افزون والدین و کودکان بر اساس منطق و عشق شکل گیرد و تثببت شود، اکثر مشکلات  خانواده حل می شود و حتی می توان مسائل کلی خانواده را با همفکری حل نمود. پس لازم است گاهی حتی مسائل خانواده را به فرزندان گفت و از آنها نظر خواست. حتی پدر و مادر دردهایشان را به کودک بگویند و نظرش را جویا شوند. پس گام دوم در تربیت، .همسوئی و رابطه عاطفی و عقلانی نزدیک بین والدین و فرزندان است که نتایج متعددی دربر خواهد داشت .

3 متاسفانه بیشتر مردمان مشرق زمین اسیر احساسات هستند و در هرجایی که با مسئله ای روبرو می شوند، بیش از به کار انداختن قوه عقلانی ، احساست خود را برانگیخته می کنند . شاید به همین خاطر است که زودتر از موعد قضاوت کرده یا واکنش احساسی نشان می دهند. وقتی والدین ، فرزندانشان را در موقعیتی خاص می بینند، بلافاصله حرفی از دهانشان خارج می شود و این کمترین واکنش آنهاست.  چه رسد به پدر و مادری که مثلاً وقتی کودکشان را در کنار یک شیشه شکسته می بینند بدون تامل واکنش تندی، حتی از سر نگرانی نشان می دهند .  در چنین موقعیتی باید بدانند که اگر کودکمان مقصر باشد هم، نباید او را ملامت کنند؛ بلکه اول از همه علت این رفتار غیر طبیعی او را بفهمند و در صدد تفهیم موضوع به خود یا کودک برآیند . به هیچ وجه نباید از شلاق زبان یا دست ( تنبیه لفظی یا جسمی) استفاده کرد . بلکه لازم است به آرامی کودک را متوجه خطایش نموده و ترغیبش نمایند تا اشتباه خود را جبران کند. اگر هم مقصر نیست که باید علت را از او پرسید و احساس شعف کرد که خطری متوجه او نشده و نشان داد که پدر یا مادر به سلامت کودک بیشتر علاقمند و نگران هستند تا به صدا یا شکستن شیشه و غرامت آن ...و لذا گام بعدی در مواجهه با فرزندان ارجحیت دادن به برخورد عقلائی به جای مواجهه احساسی و غلبه بر خشم و تندی و محبت بی جا و احساسات دیگری است که در مواقع حوادث و .... بروز داده می شود.

4 اگر پدر و مادری کم سواد هم باشند، می توانند فرزندانی با شخصیت و هوشمند تربیت کنند ،چرا که اگر فرزند به عالی ترین مدارج علمی یا اخلاقی رسیده، ناشی از نوع تربیت حاکم در خانه بوده است . اگر والدین می خواهند فرزندانشان دانشوری برجسته و تحصیلکرده ای متعهد و شایسته از کار درآیند ؛ لازم است او را به مطالعه تشویق و علاوه بر تامین نیازهای مادی ،گرایشها و احساسات و تفکرات خاص او را هم درک کرده و پس از شناسایی به مسیر خاصی هدایتش دهند . اگر فرزندی جویای تحصیل یا فعالیت در یک زمینه حرفه ای  است؛ تشخیص درست بودن این علاقمندی و گرایش با والدین است و راه هدایت به مسیر اصلی هم با آنها ، منتهی با شیوه ای متین و منطقی ، اگر هم فرزندی صالح می خواهند ، راهش تنها وادار کردن به صلاح و سداد یا حاکمیت فکری دادن به فروع دین نیست، بلکه در درجه اول باید درست اندیشیدن ( تفقه فی الدین ) را به او یاد داد و سپس او را در انتخاب راه اخلاقی آزادانه هدایت کرد . پس والدینی که فرزند نخبه و صالح می خواهند، ابزارش در دست آنهاست ، خمیر مایه فرزندان را به گونه ای شکل دهند که کمال مطلوب است .

5 اعتقاد عمیق به فرهنگها و ادیان ، یعنی پای بندی مردمان شرقی به سنتهای دینی و فرهنگی ، ضمن داشتن برخی فواید ، زیان هائی هم دارد و برخی از آنها چنین است. مثلا والدین اجبار دارند تا فرزندان دقیقا مثل آنها فکر کرده و عمل کنند؛ در حالی که زمانه والدین با دوران فرزندان تفاوت دارد . در مسئله دین ، اگر بگذارند نوجوان خود راه صحیح دین را برگزیند،  به خطا نرفته اند، چرا باید آموزش دین جنبه تعبدی و التزامی داشته باشد و اجباری در پذیرش اصول و فروع دین باشد ، آن هم بدون آن که شناخت فکری در باره جوهره دیانت برای فرزندان صورت گرفته باشد یا مثلا از جنبه اخلاق، در دوران حساس بلوغ ( که اساس شخصیت بسیاری از بچه ها شکل می گیرد ) والدین از فرزندشان دور می باشند و دختر یا پسر نمی تواند حتی تغییرات جسمی و روحی دوره بلوغ را با آنها در میان بگذارد و خطرهای احتمالی ناآشنایئ با دگردیسی این دوره را رفع کند. به نظر می آید والدین می توانند بسیاری از اصول اخلاقی و مذهبی تقیدآمیز را که دست و پای آنها را در تربیت فرزندان می بندد، کنار گذاشته و تقیدات سنتی و شرعی غیر ضروری و زیان بار را از روند تربیت کودک و نوجوان حذف کنند

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۲۲
تاریخنگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی