علت بی تابی و نانویسی
گاهی دانستن یک حقیقت ، چشیدن چنان طعم تلخی را بر روان آدمی تحمیل می کند که حتی زبان در کام قفل می شود و هیچ نداری که ..
این روزها گهگاهی هوس نوشتن می کردم اما دستم به سوی صفحه کلید نمی رفت. گمان می بردم به خاطر گرمی هوا و بی حوصلگی تابستانه است. اما دریافتم که واقعیت تلخ : نابینائی مخاطب است و ناشنوائی نیوشنده! از این بدتر ، شناختم از حقائقی بود که سخت می آزرد مرا.
یکی از بدترین نمونه ها را در میان می گذارم و می گذرم . با این تمنا که اندک خوانندگان این متن به درستی و از سر شکیبائی بدان بیاندیشند.
بعد از هوار شدن سونامی دکترا که باعث افزایش کمی تعداد پذیرفته شدگان در مقطع دکتری دانشگاه ها شده است و
در شرائطی که این روزها می بینیم برخی افراد را که خبر تکان دهنده قبولی شان در این دوره تحصیلات را می دهند!
حال :
جماعتی از همین ره یافتگان به وصال دکتری ، به مسئولین دانشگاه تذکر می دهند که نمرات عالی در کارنامه شان ثبت شود.!!
نمی دانم قباحت آمیزش بدانم یا شگفت انگیزش بخوانم. اما شما وقتی بشنوید که :
برخی دانشجویان دوره دکتری ، پیش از تصحیح اوراق امتحانی، تقاضای نمرات عالی از استاد می کنند.
چه واکنشی نشان خواهید داد و چگونه این مساله بغرنج را درک خواهید کرد؟
من که فعلا در مرحله ی Hang هستم و مغز به زبان و دست فرمان نمی دهد تا واکنش عصبی و عاطفی خود را نشان دهم!!
شما چه طور؟