شادخوارگی و نه سوگ واری
بسیاری تصور میکنند که عزادری و سوگواری رایج در ایران امروز که با دیگر نقاط دنیا متفاوت میباشد وامدار ایرانیان است و از ایرانیان باستان به میراث مانده است. برای مثال بسیاری به مراسم عزاداری سووشون اشاره میکنند و نام دیگر آن را سیاوشان میدانند و آن را به ایران باستان نسبت میدهند در حالی که بر اساس شواهد ارائه شده در استدلالات و منطقهای به کار رفته نمیتوان این چنین مراسم عزاداری را به ایران باستان نسبت داد. با توجه به شواهد تاریخی، دینی و ملی ایرانیان و همچنین یافتههای باستانشناسی تا به امروز چنین دیدگاهی از بنیان نادرست میباشد چراکه ایرانیان با توجه به آنچه که در ادامه خواهد آمد سوگواری و عزاداری را کاری ناپسند میدانستهاند. با مطالعه تاریخ ایران باستان به وفور با جشنهایی ملی و دینی برخورد میکنیم که جانمایهی آنها شادی و سرور و شکرگزاری میباشد. اما با مروری دیگر بر تاریخ و فرهنگ ایران باستان نه تنها نشانهای از سوگواری و عزاداری و مراسم شیون و مویه مشاهده نمیکنیم، بلکه سوگواری و عزاداری و شیون و مویه را عملی ناپسند میدانستند. در کتاب گاهشماری و جشنهای ایران باستان اثر هاشم رضی دلایل متعددی برای این مساله آورده شده است برای نمونه : شادی، جشن، سازندگی، روشنایی، کار و کوشش، بالندگی و نمو، شهر و شیرینی، گیاهان خوب و خوشخوار و زندگی ساز، جانوران سودرسان، ماه و خورشید و ستارگان، و هر چیز و عمل و کردار و پدیدهای که به پیشبرد زندگی و سازندگی و دوام و بقای آن یاری میکند، از اعمال و خواست و تحت حمایت سپنتامینو قرار دارد. سوگ و غم، سوگواری و مویه، تباهی، تاریکی، تنبلی و کاهلی، رکود و جمود، تلخی و هر چیز و عمل و کردار و پدیدهای که زندگی را از سازندگی به تباهی و انهدام یاری میکند، از اعمال نیرنگهای انگرهمینو است. با نگاهی به اوستا و دیگر اسناد موجود چه در ادبیات زرتشتی مزدایی چه در نامههای فارسی میانه سوگ و شیون و مویه نکوهش شده و اعمال و کردار اهریمنی شناسانیده گشته است. همواره دینداران و راستیگرایان را از گرایش و انجام آن بر حذر داشتهاند و به عکس شادی و شادخواری از نیات و کردار سپنتا مینویی معرفی شده و مردمان به آن تشویق و برانگیخته شدهاند، چون آن یکی زندگی و پیشرفت و تلاش و نمو و بالندگی را متوقف میکند و این یکی آن را میگستراند. به موجب اوستا و آئین مزدیسنا، روان جاودانی است و پس از مرگ و تباهی تن، به سوی مینو و عرش برین رهسپار شده و در بارگاه ایزدی همواره خوش و خرم خواهد بود. بنابراین اعتقاد به شیون و سوگ و مویه، در پس مردگان اصولاً کفر و ناسپاسی خواهد بود، چون آرزوی هر کس چه برای خود و چه جهت دیگران همین عاقبت و فرجام خوش است. به همین شوند علت گریه و زاری و خودآزاری در آئین مزدایی سخت نکوهیده شده است. از این روست که دین مزدایی، ستایش طبیعت و نیکی است. ستایش عناصر طبیعی و زندگیساز که بر اثر خواست اهورامزدا برای تنعم و برکت و شادی و بهی آدمی به وجود آمده است. بر شالودهی چنین دینی که مرز طبیعت و الوهیت در آن محو است، آدمیان برای هر پدیده و آفریده و عنصر نیکی در طبیعت، جشن برپا میکنند، آن را مقدس و محترم می شمارند و بهرهبری نیک از آن به عمل میآورند و با تمام این کردار و اعمال، در واقع ستایش از خداوند میکنند.