تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

* این بخشی است از یک فهرست طولانی از لقب ها و عناوینی که دوست و دشمن به پادشاهان ایران عهد هخامنشی و سلوکی داده اند.

- کوروش اول : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : بزرگ (Magnos)

- اردشیر اول : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : دراز دست (Longimanus)

-  داریوش دوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : حرامزاده (Nothus)

-  اردشیر دوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : پرحافظه  (Mnemon)

-  داریوش سوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : قانونمند (Codomannus)

-  اردشیر سوم: پادشاه هخامنشی ، ملقب به : نستوه (Ochus)

-  اردشیر پنجم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : شاهزاده (Bessus)

- سلوکوس اول : پادشاه سلوکی ، ملقب به :  پیروز  (Nikator)

-  سلوکوس دوم : پادشاه سلوکی ، ملقب به : ریشو  (Pergon)

-  سلوکوس سوم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : صاعقه (Seratous)

-  آنتی خوس اول : پادشاه سلوکی ، ملقب به : ناجی (Sotter)

- سلوکوس پنجم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : مادر دوست (Philmather)

- آنتی خوس پنجم  : پادشاه سلوکی ، ملقب به :  از پدر خوب (Otather)

- آنتی خوس هشتم  : پادشاه سلوکی ، ملقب به : تجلی خدا (Epifanes)

- دیمتریوس سوم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : پدر دوست (Philopater)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۳
تاریخنگار

تاریخ گواه آن است که هر چند ایران به دلیل جایگاه استراتژیک ارزنده خود ، به عنوان نقطه اتصال دو قاره آسیا و اروپا ، مطرح بوده است ؛ اما از سوى دیگر درمعرض تهاجم و تاخت و تاز دائمی دولتها یا عشایر نیز بوده است. یورشها و غارتگری های وارد شده بر پیکره ایران در طی قرون متمادی، چنان بر فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران اثر عمیقی گذاشته است که قلب اجتماع را درگیر احساسات توامان و گاهاً متضاد نموده است . از جمله مهمان نوازی با بیگانه ‏گریزى در هم عجین شده است. از این رو ، سرتاسر تاریخ ایران، در یک نوسان بین تمرکز هژمونی سیاسى و تفرقه جوئی اجتماعی قرار داشته است. مهاجرت آریائیها در داخل نجد ایران و غلبه تدریجی آنها بر اقوام بومى ، همزمان با عدم تمرکز بود و زمانی که دولت بزرگ پارسی ایجاد شد، هنوز احساس وحدت اجباری در بین اقوام محلی وجود داشت . لذا بسیاری بر این عقیده هستند که امپراتوری هخامنشی ، با قرار دادن جبارانه اقلیتها در یک مجموعه و تحمیل قواعد بازی بزرگان بر کهتران تاسیس شد و دوام آورد.  اما زمانی که به دنبال انقراض دولت مرکزی هخامنشی و تسلط سرداران سلوکی، ایرانی ها طعم تلخ حکومت ‏بیگانه را چشیدند، این حقیقت بیشتر نمود یافت که جامعه موزائیکی ایران به ابزار سلطه و قواعد خشن و زیرکانه سیاست جفت و جور شده است. شکستهاى پى‏درپى از دولت روم در زمان خسروی دوم معروف به اپرویز، باعث شد تا حالت توام با تحقیر بیشتر شود، مضافا که ایرانی ها از شکست دولت مرکزی خشنود اما از عواقب ان نگران بودند.. در پایان دوره ساسانى با ورود نیروهاى تازی روزنه‏اى براى ایرانیان باز شد، بدان امید که با مسلمان شده از قیود دولت دینی رها خواهند شد. اما چندی نگذشت که با تبعیض دودمان اموى و خشونت و رویه نژادپرستانه اعراب نسبت ‏به عجمان روبرو شدند و ترس از حاکمیت و بیگانه‏ستیزى در وجود ایرانیان تشدید شد. ظهور و سقوط پیاپی دودمان های حکومتگر نظیر : طاهریان، صفاریان، سامانیان، دیالمه، سلجوقیان و خوارزمشاهیان، کشور را به سمت تجزیه سیاسی سوق داد و هفت صد سال بعد از اسلام ، کیان و هستی ایران مرکزی در معرض هجوم ویرانگر مغول و تاتار قرار گرفت و بیگانه ترسى ایرانی را بیش از پیش تقویت کرد.

با شروع زمامداری صفویان، بار دیگر کشور به سوى تمرکز هدایت ‏شد؛ اما به نظر می آید حتی در اوج اقتدار دولت شاه عباس هم ، نوسان بین تفرقه و تمرکز باعث گریز ایرانی ها از ورود به مشارکت سیاسی شد و این روند تا پایان دوره قاجار ادامه یافت. خاصه که اکثریت جامعه ایرانی در روستاها و محیط بسته و فشرده این مناطق دور افتاده زندگی می کردند. دخالت ها و فشارهای دول بیگانه، خصوصاً یورش سهمگین روسیه و نفوذ فزاینده انگلیس در دوره قاجار و امضاى قراردادهایى که با منافع ملى در تضاد بود ؛ بیشتر از گذشته بر نفرت ایرانیان نسبت‏ به استبداد و استعمار افزود. در آغاز سده 14 ق ، به علت تجربه نهضت تنباکو، افزایش آگاهى نسبى اقشار نوپای اجتماعی، بروز اثرات فساد نظام ادارى ، اطلاع بخش هایئ از مردم از تحولات جهان و دنیای مدرن و رشد حرکتهای دموکراتیک در کشورهای همجوار، نهضتی به نام مشروطه و به کام طبقه سوم جامعه به پیروزی رسید و نظام و ساختار سیاسى کشور تغییر کرد. براى شاه تعیین وظیفه و براى مردم تعیین حقوقی چون: عدالت و آزادى نمود. در عصر پهلوی، دولت مرکزی مجدداً قوام گرفت و با اندک اصلاحات خود که از بالا و به صورت فرمایشی و بعضا با تغییراتی در سطح جامعه همراه بود  ؛ نوید همسان گرایئ مردم و دولت را داد. لیکن  ظلم و بیداد همچنان پا برجا بود و خطوط قرمز برای مردم توسط حاکمیت تعیین می شد. از طرفی وابستگى به ارزش هاى غربى نیز بیشتر شد. در کنار وابستگى برخى از نخبگان سیاسى، اتکاى دربار به بیگانگان و فرهنگ غرب ، نه تنها بیگانه‏ترسى و بیگانه‏ستیزى ایرانیان را تشدید و تقویت کرد، بلکه بی اعتمادی و فقدان اطمینان به خودى را نیز افزایش داد؛ به نحوى که نسبت‏ به همه چیز به عنوان توطئه نگریسته مى‏شد. از طرفی، مداخله‌جویی‌های قدرتهای بزرگ در ایران همچنان پابرجا بود و باعث می شد تا این باور در ذهن ایرانیان ریشه بدواند که در هر دگرگونی سیاسی انگشت قدرتهای بزرگ در کار است.  یعنی همان نظریه توهم توطئه که اساس تحلیل عامه مردم از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان شده بود. و از طرف دیگر ، به خاطر وجود نهادهای مقتدرانه و نظارت کننده بر حریم عمومی و خصوصی مردم ، ترس از پرداختن به سیاست و پرس و جو از امور مملکتی، به عنوان حق ملت در نظام مردم سالار، به فراموشی سپرده شد. پرهیز از سیاست خوانی یا همان سیاست گریزی در جامعه ایران عهد پهلوی نهادینه شد. تا زمانی که موج ارتباطات معادلات را عوض کرد و شهرها آکنده از مردمی شدند که حقوقی را برای خویش مطالبه می کردند. حقوقی که حق مسلم خود می دانستند و آن را فقط باید از طبقه حاکمه یعنی دولت می گرفتند. مانند همه دیگر حقوق بگیران دولت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۱
تاریخنگار


-  آلتهایم ، فرانتس: تاریخ اقتصاد دولت ساسانی ، ترجمه هوشنگ صادقی( علمی و فرهنگی، 1382)

- ایمانپور، محمدتقی: نقش دین در حکومت ساسانی (دانشگاه ازاد بجنورد، 1372)

- اینوسترانتسف، کنستانتین: مطالعاتی در باره ساسانیان، (بنگاه ترجمه و نشر، 1348)

- بیانی، شیرین: دین و دولت در عهد ساسانی (جامی، 1379)

- جوادی فریدون، شهره: سنگ نگاره های ساسانی (بلخ ، 1388)

- دریائی، تورج: تاریخ و فرهنگ ساسانی ، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی (ققنوس، 1382)

- دریایی، تورج،ناگفته‌های امپراتوری ساسانیان، ترجمه آهنگ حقانی( پارسه، 1391)

- رجبی، پرویز، (1381)  هزاره های گمشده،( توس، 1381) جلد5

- راولینسن، جرج : تاریخ سلاطین ساسانی ، ترجمه محمدعلی فروغی(بی نا، 1314)

- سامی، علی: تمدن ساسانی (بی نا ،1344 )

- شیپمان، کلاوس: تاریخ شاهنشاهی ساسانیان ، ترجمه فرامرز نجد سمیعی(میراث فرهنگی، 1383)

- کریستن سن، آرتور: ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غ.رشید یاسمی(زرین، 1387)

- کولسینکف، ا:  ایران در آستانه یورش تازیان، ترجمه محمدیحیایی( آگاه، 1355)

- گلزار ، سعید: اقلیتهای دینی در دوران ساسانیان (امیرکبیر، 1391)

- لوکونین ، ولادیمییر : تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت الله رضا،(علمی فرهنگی، 1372)

- مشکور، محمدجواد : تاریخ سیاسی ساسانیان( دنیای کتاب، 1387)

- مهرین، مهرداد: تاریخ ادبیات ایران عهد ساسانی(دریا، بی تا)

- نادری قره بابا، حسین، تجارت ایران در دوره ساسانیان، (جهاد دانشگاهی، 1388)

- نژاد اکبری، مریم: شاهنشاهی ساسانیان (کتاب پارسه، 1387)

- نفیسی، سعید، (1383) تاریخ تمدن ایران ساسانی، انتشارات اساطیر، تهران

- نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، (پژوهشگاه علوم انسانی،1388)

- وایتهاوس، دیوید: بازرگانی دریایئ ساسانیان، ترجمه گیو آقاسی( بی نا ، بی تا)

-یارشاطر، احسان: تاریخ ایران کمبریج از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ترجمه حسن انوشه( امیرکبیر،1387)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۰
تاریخنگار

گاهی باید به یک کلام و یک جمله قناعت کرد. چون می تواند به اندازه یک کتاب گویا و اثربخش باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۴۴
تاریخنگار

تصویر رهبران نماد ماهیت یک کشور نیست. اما گاهی اوقات هم سانی ها حکایت از حقیقتی مشترک دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۹
تاریخنگار


انسان‌ها از اعصار گذشته تا کنون برای بهره وری از نعمتی منحصر به فرد چون آب، کوشیده‌اند و از آب برای ادامه زندگی و برآوردن نیازهای متعدد خود، استفاده می‌کردند. مردمان دوره‌های پارینه‌سنگی و میان‌سنگی که از طریق گردآوری غذا زندگی می‌کردند، معمولاً در کنار رودخانه‌ها و چشمه‌ها و منابع طبیعی آب اقامت می‌کردند تا بدین وسیله وابستگی انسان به آب را اثبات کنند. کشاورزان نخستین نیز برای آبیاری زمین‌های خود از منابع آب طبیعی مثل چشمه‌ها و رودخانه‌ها استفاده می‌کردند. کندن چاه برای دسترسی به آب زیرزمینی، یکی از گام‌های نخستین در راه آبیابی به طریق مصنوعی و با دخالت بشر، به شمار می‌رود. مردمان باستانی معتقد بودند که خشکی، روی مخازن آبی، قرار گرفته و با کندن زمین، به آب خواهند رسید؛ البته از دوران‌های قدیم بر پایه تجربه، قواعدی نیز برای گزینش محل چاه به کار می‌رفته است. چاه‌های نخستین به دست بشر و با ابزارهای ابتدایی دستی حفاری شد و آب چاه‌ها نیز با وسایل دستی خارج می‌شد. کم‌کم ابزارهایی برای بالابردن و جابه‌جایی آب پدیدار شد و بالا بردن آب از چاه به صورتی نیمه‌ماشینی درآمد. به تدریج، آدمیزاد به انبارکردن آب و ایجاد انبارهای مصنوعی نیز پرداخت. انبارهای اولیه ذخیره آب از گودال‌هایی که در آن، آب را گرد می‌آوردند، تشکیل می‌شد. در تمدن‌های ایران باستان، مصر، یونان و روم، آب را در آب انبارهای سرپوشیده (که جداره‌های آن غیرقابل نفوذ بود) ذخیره می‌نمودند. سرپوشیده بودن آب انبارها، افزون بر آنکه از تبخیر شدن و هدر رفتن آب، جلوگیری می‌نمود، آب را از آلودگی نیز حفاظت می‌کرد.

در کنار این کنش عینی و اقدام عملی ، نگاه و احساس انسان به آب نیز متفاوت و قابل تامل بود. در ادیان اولیه ایرانیان هیچ گاه آب را نمی‌آلودند و در آب دست نمی‌شستند و آب دهان در آن نمی‌انداختند و لذا میزان علاقمندی به آب در تفکر و نحوه زندگی مردم روزگاران پیشین هویدا بود. پس از ایجاد دین زرتشتی، آب اهمیت خود را حفظ کرد و یک نیروی اصیل اهورایی دانسته  شد که اهریمن همواره درصدد نابودی آن بوده است لذا برای پایداریش قربانی می‌کردند. در بسیاری از متون آمده که چگونه اهورمزدا برای این عنصر حیات‌بخش ایزدی خلق کرد. چنان که آناهیتا و ستاره تیشتر که همواره حامی آب بوده‌اند، ایزدان مرتبط با آب لقب گرفته بودند. آناهیتا حامی باروری و آبیاری مزارع بود که مقامش در مرتبه مهر و بعد از اهورمزدا خدای بزرگ واقع شده بود. به علاوه، در برخی اعصار با وجود رواج چهار روش آبیاری همچون: رودخانه، چشمه، کاریز و چاه ، اهمیت معنوی آب تا بدان‌جا بود که قسمت اعظم دعای شاهنشاهان هخامنشی نجات ایران را در ظلّ توجهات اهورامزدا در جهت رفع خشکسالی می‌دانست!

این نگاه و پویش بود که باعث می شد تا شاهد فراوانی محصولات کشاورزی ایران باستان باشیم که تنها زاییده فن آبیاری و استفاده روستاییان از آب برف و کاریز نبود. هم چنان که جهت استفاده هر چه بیشتر از آب در پیشرفت امور زراعی و درختکاری در عهد هخامنشیان به سدسازی و کانال‌کشی توجه بسیار می‌شد. از هدر رفت آب و حتی استفاده از فاضلابهای شهری برای کشاورزی نیز غفلت نمی شد. برای بکارگیری امکانات صحیح آبیاری، دولت تسلط و نظارت کامل چه در امور زراعی و چه آبیاری داشت. البته، توجه به سد و بند علاوه بر استفاده زراعی، هدف نظامی نیز در بر داشت؛ زیرا نیروی عظیم سپاهیان را از روی بندها به حرکت در می‌آوردند که نظیر آن را در دوران شاهان ساسانی مشاهده می توان کرد. روستاییان مدام به فکر ساختن مجاری و راه‌هایی جهت حفظ روش پیچیده ترعه‌های آبیاری بودند و درصدد غلبه هر چه بیشتر بر طبیعت تا قادر به استفاده از آن به نحو احسن باشند

 

در دوران اشکانیان هر چند که به امر تجارت بیشتر از زراعت توجه می‌شد اما توسعه شبکه‌های آبیاری و کاریز که سبب گسترش فن کشاورزی می‌گردید نشانگر توجه بیشتر به این امر نسبت به ازمنه گذشته بود؛ زیرا که رشد بازرگانی و تردد کاروان‌ها در مسیرهای مختلف و نیاز آنان به این عنصر حیاتی، حفر کاریزها با درآمدهای شخصی افراد را سبب گردید که ادامه روش دوران پیشین بود و موجبات رشد تجارت را فراهم ساخت. لذا چاه‌های بسیاری در مسیرهای کاروان‌رو احداث شد. لذا ساسانیان نیز ناگزیر شدند به روش‌های نوین آبیاری توجه بسیار مبذول دارند، خاصه که عواید کشاورزی عمده درآمد آنان را تشکیل می‌داد.

اما اینها که گفته شد باید به نتیجه ای هم اشاره کنیم: هر چند نیاکان ما به آب و ارزش آن واقف بودند، اما در روزگارانی می زیستند که افزایش مصرف کنندگان شهری و صنعتی، هدررفت منابع آبی و دیگر مشکلات عدیده ، موجب تخریب محیط زیست و افزایش ادوار خشکسالی نشده بود. با این همه ، آنها به انباشت صحیح آب و بازگرداندن پس آبهای مصرفی به چرخه تولید زراعی هم همت گماشته بودند. اگر نسل کنونی و مسئولین حاکم دست در دست هم و در یک برنامه اقدام مشترک برای ایجاد جنبشی ملی و عزمی سیاسی در جهت حفظ منابع آبی و بهینه سازی مصرف این عنصر حیات بخش اقدام نکنند، روزگاری فرا خواهد رسید که ناگزیر باشیم برای فرزندانمان حکایت از چشمه ها و آبیاری و زراعتی داشته باشیم که ناباورانه آنها را خواهند شنید !.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۱
تاریخنگار

      داوری با خوانندگان تاریخ خوان است. این صحبت ها را یک استاد فلسفه دانشگاه گفته است. عین خبر را می آورم با این توضیح که نیت  پاسخگوئی ندارم و فقط می خواهم بگویم اگر هر از چند گاهی کسانی بر می خیزند و همه بدیهیات و شناخته ها را انکار می کنند. (یکی تمدن پارسی را یهودساز می خواند و دیگری کورش را دروغ تاریخ می پندارد) نشانه ی کم کاری ما در عرصه تاریخ است. وقتی در انگلستان و آمریکای استکباری برای پروژه تاریخ نویسی خودشان و ملل دیگر میلیارد دلار هزینه می کنند. ما فقط باید بگوییم :

                                    ایرانی آسوده بخواب ! که دیگران بیدارند.


به گزارش پارسینه، مصطفی ملکیان در مصاحبه ای با وبسایت آفتاب نیوز انجام داده است، به نقد دیدگاه های تجدد ایرانی جواد طباطبایی پرداخته است. در بخشی از این مصاحبه آمده است:

یکی از بزرگترین دروغهایی که ما به تاریخ گفته ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته ایم ، آخه عزیز من فرهنگ وتمدن مدرک می خواهد اگر یونانی ها یک کتاب از افلاطون نداشتند، یک کتاب از ارسطو و یا … نداشتند بنای پانتئن رانیز نداشتند، معماری های عظیم را نداشتند و بعد می گفتند که ما یونانیها فرهنگی داشتیم که نمی دانید چه عظمتی داشت و آب از لب و دهان همة ما هم راه می افتاد، ما انصافاً به آنها نمی گفتیم هر چیزی مدرک می خواهد؟ انصافاً شما از آن چیزی که در قلمروی ایران می بینید، غیر از تعدادی بنا که آنها را نیز همه مورخان گفته اند که رومی ها برای ما ساخته اند مانند تخت جمشید که مورخان گفته اند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما اینها را ساختند- اگر اینها را بگذارید- کنار شما یک اثر فلسفی به من نشان بدهید. یک اثر دینی بلند به من نشان بدهید. یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید، ممکن است عده ای بگویند همه اینها سوخته است ولی این را باید نشان بدهد کسی که می گوید ما داشته ایم، یک پزشک تراز اول ماقبل از اسلام داشته ایم؟ ما یک فیلسوف تراز اول قبل از اسلام داشته ایم، یک هنرمند تراز اول … ما تمام چیزی که از قبل از اسلام داشته ایم سه چیز است . یکی تخت جمشید و معمارهایی که در آن قسمت وجود دارد که آن را هم همه مورخان گفته اند که رومیان ساختند که حالا فرض کنیم ایرانی ها ساخته اند. یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشی هایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما او را پیامبر نیز تلقی می کنیم و یکی هم دانشگاه جُندی‌شاپور (یا به تعبیر درست‌تر جَندی‌شاپور) که می گفتند در آنجا رشتهء پزشکی خیلی قوی بوده است، البته این را هم می دانید که وقتی مسیحیان مورد حمله واقع شدند، به طرف شرق عقب نشینی کردند و آمدند و جندی شاپور را ساختند و … حالا اینها را شما با یونان مقایسه کنید، ما صد ورق نوشته نداریم که با فرهنگ یونان قابل مقایسه باشد حتی پنج ورق نیز نداریم

..و اما مطلب بعدی اینکه اصلاً ایران کجاست؟

شما که اینقدر می گوئید ایران تاریخ فلان داشته، از کجا به بعد را می گوئید ایران و از کجا به بعد را می گوئید ایران نیست؟ از لحاظ جغرافیایی عرض می کنم؟ آیا افغانستان جزء ایران به حساب می آید؟ ماوراء النهر جزء ایران است؟ در زمان هخامنشیان ایران یک وسعتی داشته زمان ساسانیان یک وسعت دیگر داشته است؟ زمانها مادها و یا اشکانیان یک وسعت دیگر داشته ، زمان آل بویه یک وسعت دیگر داشته… روی هر کدام انگشت بگذارید و بگوئید این وسعتی که در آن زمان بوده، ما می گوئیم این ترجیح بلامرجع است و منطق ندارد، مثلاً فرض کنید، الان ابن سینا را ما ایرانی به حساب می آوریم ولی جالب این که در شوروی سابق نیز برای ابن سینا بزرگداشت می گرفتند چون معتقد بودند مال آنهاست، چرا؟ می گفتند که ابن سینا درست است که در همدان به دنیا آمده ولی تمام عالم و آدم می دانند که تمام تحصیلاتش را در بخارا انجام داده است و بخارا نیز متعلق به ماست (متعلق به اتحاد جماهیر شوروی) ، خوب حالا ابن سینا بخارایی است یا ایرانی، بخارا که اکنون جزء ایرانی نیست واصلاً این نزاع را با چه متدولوژی ای می توان فیصله داد؟ و یا مثلا ابوریحان بیرونی، بیرون کجاست؟ متعلق به خوارزم است و خوارزم کجاست؟ خوارزم الان در ترکمنستان قرار دارد و حالا سؤال این است که ابوریحان بیرونی ایرانی است یا غیر ایرانی؟ بله ممکن است شما بگوئید که آن زمان جزء ایران بوده است ولی اگر آن زمان پادشاه زور داشته و توانسته آنجا را نگه دارد آیا این ایران می شود و بعد که پادشاهی ضعیف آنها را از دست داد آنها نا ایرانی شدند؟ یعنی وقتی ما قفقاز را در زمان قاجار از دست دادیم قفقازی ها تا آن زمان ایرانی بودند ولی بعد از آن ناایرانی شدند و از ایرانی بودن افتادند؟ … ببینید متدولوژی تحقیق آکادمیک این نیست ، نمی توانید چیزی که مرز جغرافیایی، تاریخی، روانشناسی و جامعه شناسی اش مشخص نیست را چنین مورد تحقیق قرار دهید

-----این هم لینک خبر :

http://www.parsine.com/fa/news/255942

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۴
تاریخنگار

زعیم فکری کیش وهابیت و یکی از دانشورانی که افکار و آرای او سهم عمده ای در افراط گرائی گروه هائی از مسلمانان اهل سنت داشته است ، احمد بن تیمیه، است که در روز دهم ربیع الاول سال 661 ق در شهر حران در منطقه شامات دیده به جهان گشود و در سن هفت سالگی به خاطر حمله مغولان، به همراه پدرش عبدالحلیم، به دمشق مهاجرت نمود. .چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی مذهب بود، احمد نیز به مدارس حنابله فرستاده شد تا فقه حنبلی را فرا گیرد. اما چندی نگذشت که احمد به جای پدرش عهده دار تدریس شد. تا سال 698 ق که در شام به عنوان یک روحانی حنبلی زندگی می کرد، از او لغزشی دیده نشد. اما از آغاز قرن هشتم، کم کم آثار انحراف در او ظاهر شد. به ویژه موقعی که ساکنان شهر حماة شامات از وی خواستند تا آیه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» را تفسیر کند. او در تفسیر این آیه برای خداوند مکانی در فراز آسمانها تعیین کرد که بر عرش متکی است و با این تفسیر نادرست، آشکارا برای خداوند، سمت جسمانی قائل شد. انتشار این پاسخ ، غوغایی به راه انداخت. تا جائی که گروهی از فقیهان از قاضی القضات شام محاکمه او را خواستار شدند؛ ولی ابن تیمیه از حضور در دادگاه سر باز زد. مدتی بعد که در حضور علما و قاضیان شهر ، رساله الواسطیة ابن تیمیه قرائت شد؛ حکم به تبعید او به مصر صادر شد ولی علی رغم فرار وی به مصر ، چون در آنجا نیز از نشر اندیشه خود دست بر نداشت،  قاضی وقت، او را به زندان محکوم کرد. ابن تیمیه بعد از آزادی از زندان قاهره ، به دمشق بازگشت و مجدداً در نشر باورهای خود پافشاری کرد. از این رو، گروهی از عرفا  از وی به قاضی شکایت کردند و چون در طی مناظره با علمای ان وقت ، مشخص شد که او در سخنان خود، نسبت به پیامبر اسلام ادب را رعایت نمی کند. بنابر این، وی را روانه زندان کردند.

اما انتشار افکار و عقاید دگراندیشانه ابن تیمیه همچون :این که هر کس به قصد زیارت قبر پیامبر (ص) مسافرت کند و هدف اصلی سفر او، رفتن به مسجد آن حضرت نباشد، چنین کسی با اجماع مسلمانان مخالفت کرده و از شریعت سید المرسلین خارج است. یا این که هرگونه زیارت قبور، چه قبر پیامبر (ص) و غیر آن، شرک و حرام است. و...باعث شد تا قضات چهار مذهب اهل سنت، حکم دستگیری و زندان کردن دوباره او را صادر کنند. فلذا روز پنجشنبه 22 رجب سال 720 ق به خاطر فتواهای مغایر شرع خود به دارالحکومه احضار شد و به زندان محکوم گردید. سرانجام احمد بن تیمیه در سال 728  ق در زندان در گذشت. در حال یکه در دمشق ندا در داده بودند که هر کس دارای عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است

بدین ترتیب ، گرچه با ظهور تفکر جمودگرای اشعری، مکتب فکری و کلامی سلفیه رونق نسبی یافته بود ، اما این مذهب بار دیگر در قرن هشتم هجری با تبلیغ ابن تیمیه حرانی دمشقی رو به گسترش نهاد و تفکر سلفیگری احیا شد. تفکری که با تعقل ، ازاداندیشی و برداشتهای عرفانی سر ستیز داشت و در نهایت به بروز کیش وهابی در کانون مرکزی جهان اسلام منجر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۸
تاریخنگار

دین زرتشت یا مزدایی ، متکی بر گفتارهای زرتشت ، پیامبری است که احتمالاً در هزاره اول پیش از میلاد زندگی می کرده است. پس از فتح ایران توسط اعراب مسلمان،  جمعیت زرتشتیان ایران به تدریج رو به کاهش گذاشت، هرچند که امروزه، پیروان کیش زرتشتی نه تنها در ایران و شبه قاره هند بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر جهان ساکن اند. بخش مهم زرتشتیان هند یا همان پارسی ها ، نوادگان زرتشتیانی هستند که در قرن 10 م به هند مهاجرت کردند و در ایالات مختلف این کشور ساکن شدند.

نخستین جامعه زرتشتی احتمالاً در آسیای مرکزی پا گرفت و اعضای آن ، در قرن نهم پیش از میلاد، در فلات ایران ساکن شدند. در دوران امپراتوری هخامنشی و پادشاهی پارت ها ، مذهب زرتشتی یکی از مذاهب اصلی فعال در ایران بود. در دوران ساسانیان ، زرتشتیان اکثریت مردم ایران را تشکیل می دادند و مذهب رسمی کشور نیز زرتشتی بود. در این ایام، بیشتر زرتشتیان در نواحی غربی آسیای مرکزی به حرفه هائی چون بازرگانی، کشاورزی، شبانی و نظامیگری اشتغال داشتند. ارتباط بین زرتشتیان با یهودیان و مسیحیان، باعث نفوذ افکار و اندیشه های فرجام شناختی و رستاخیزی در میان اعضاء این دو جامعه شد. به همان طریق که، زرتشتیان نیز به نوبه خود تا حدودی از اندیشه های یهودی و مسیحی در باره وحدانیت و نبوّت تأثیر پذیرفتند.

پس از فتح ایران توسط اعراب مسلمان، ایرانیان به تدریج، به اسلام روی آوردند. هرچند ، برخی حاکمان مسلمان می کوشیدند زرتشتیان به سرعت مسلمان نشوند تا از این طریق درآمد حاصل از جزیه، کاهش نیابد. اما غالب دول مسلمان عملاً کیش خود را بر زرتشتیان تحمیل می کردند. با افزایش خطر استحاله در جامعه اسلامی و بخصوص با کاهش جمعیت زرتشتیان، اشتیاق به حفظ میراث فرهنگی در آنان قوت گرفت. گرچه غالباً زرتشتیان از هرگونه تماس با مسلمانان دوری می جستند و به مناطق کم جمعیت مرکزی ایران مانند یزد و کرمان پناه می بردند. در دوران سیطره مغولان و تیموریان، زرتشتیان با تبعیض و دشمنی پراکنده امّا روزافزون روبرو بودند. اجبار آنان به اسلام آوردن بالا گرفت و آتشکده ها و آرامگاه های آنان آماج تعدی و بی حرمتی شد. در سده های 17 و 18 میلادی، جهانگردان اروپایی خبر از تمسخر زرتشتیان با عناوینی چون گبر و مجوس دادند و از فقر و بیچارگی، جابجایی اجباری، آوارگی و آزار آنان سخن گفتند.

به همین دلیل  استقرار دولت ملی و شیعی صفوی، تأثیر مثبتی در بهبودی روابط میان زرتشتیان و مسلمانان نداشت، زیرا زرتشتیان می ترسیدند که از سوی برخی روحانیان متعصب مجبور به اعراض از کیش خود و پذیرفتن اسلام شوند. لذا ، شماری از زرتشتیان ، برای گریز از آزار ترک وطن کردند. برخی به چین مهاجرت کردند و برخی دیگر  به منطقه قفقاز و روسیه مهاجرت کردند. از سوی دیگر ، پارسی ها، خود را با فرهنگ هندی تطبیق دادند و در زمینه های فرهنگی پویا و بالنده شدند. در دوران قاجار جامعه زرتشتی در وضعیتی نابسامان بود. اغلب زرتشتیان در فقر به سر می بردند و شمار اندکی به حرفه هائی چون نجاری، بافندگی و تجارت محلی مشغول بودند. با آن که زرتشتیان رسماً به عنوان اهل ذمّه شناخته شده بودند و مورد حمایت بودند، اما در برخی مناطق ، آنها را نجس می شمردند و به شیوه های مختلف به آزارشان می پرداختند. در نتیجه، زرتشتیان در این دوران به مهاجرت به مناطق روستایی ادامه دادند. در همین زمان، پارسی های مقیم هند ، به نوسازی آتشکده های مخروبه، آرامگاه ها و سالن های گردهم آیی زرتشتیان در یزد، کرمان، خرمشهر و مناطق دیگر اهتمام ورزیدند و علی رغم مخالفتهای قشریون، در تهران و یزد، مدارسی برای آموزش پسران و دختران زرتشتی تأسیس شد. در دوران مشروطه ، دو تن از رهبران جامعه زرتشتی به نمایندگی مجلس انتخاب شدند و هر دو به بهبود حوال سیاسی و اجتماعی زرتشتیان کوشیدند.

در دوران پادشاهی پهلوی ، زرتشتیان ایران به زندگی تازه و بی دغدغه ای دست یافتند، زیرا اوضاع اقتصادی آنان بهبود یافت و با رهائی از فشار برای گرویدن به اسلام ، قادر به دستیابی بیشتر به امکانات آموزشی و حرفه ای و آزادی عمل بیشتر در اجرای شعائر مذهبی و آداب فرهنگی زرتشتی شدند. خاصه که تجلیل دولت پهلوی از دوران پیش از اسلام و تلاش برای پیوند زدن میان همه گروه های مذهبی تحت لوای ناسیونالیسم ، موجب ارتقاء حرمت زرتشتیان شده بود. در شرائطی که در راستای تلاش برای ارتقاء رفاه جامعه زرتشتی، پذیرش و جذب ایده ها و آرمان های مدرنیته مد نظر مزدیسنان قرار گرفته بود، اعضای جامعه زرتشتی توانستند به جستجوی مقام و منزلت اجتماعی برآیند و به آن نیز دست یابند. از آن جا که زرتشتیان به وفاداری نسبت به ملت و دولت در ایران و درستکاری شهرت داشتند؛ به همین سبب، جامعه زرتشتی هدف حملات گروه های مبارز قرار نگرفت. به علاوه،  برخی از روحانیان شیعه مانع از این شدند که آثار کهن زرتشتی، مانند بناهای تاریخی پاسارگاد و پرسپولیس که نمادهای هویت ملّی ایرانیان به شمار می رفتند به عنوان آثار کفر نابود شوند. با استقرار نظام جمهوری اسلامی و براساس قانون اساسی، جامعه زرتشتی به مقام حقوقی یک اقلیت اجتماعی ارتقاء یافت. جامعه زرتشتی ایران دارای یک نماینده در مجلس شورای اسلامی است و فعالیتهای فرهنگی پریوان زرتشت در ایران مطابق قانون، آزاد است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۶
تاریخنگار

تاریخ در لغت به معنای تعیین زمان رویدادهاست . این واژه در عربی و فارسی و ترکی با مفاهیم متعدد به کار می رود. در قرآن کریم و احادیث واژة تاریخ به کار نرفته است . اولین بار این کلمه در منابع سدة دوم دیده شده و از سدة سوم به بعد کاربرد آن رایج گردیده است . در بارة ریشه و اشتقاق آن میان لغویان عرب اختلاف نظر وجود دارد . عبدالملک بن قریب اَصمَعی (متوفی 213) آن را واژه ای عربی دانسته و گفته است که قیسیها از قبایل بزرگ عرب  مصدر آن را اَرَخ و تمیمیها دیگر قبیلة بزرگ عرب  وَرَخ می دانند ، اما أرخ رایج تر شده است . جوهری (متوفی 398) ریشة آن را اَرَخ / اِرَخ به معنای گوسالة وحشی ذکر کرده است . در حالی که جوالیقی (متوفی 539) بر آن است که این واژه ریشة عربی ندارد و مسلمانان آن را از اهل کتاب گرفته اند . روزنتال اشتقاق های گوناگونی برای این واژه آورده است : اَرْخُو در اکدی ، یرْحْ در عبری ، یرَحْ در آرامی ، وَرْخ در اتیوپیایی و وْرْخ در عربی جنوبی . وی احتمال می دهد که ریشة واژة تاریخ ، توریخ (در سامی به معنای ماه ) است و تاریخ از مُوَرَّخ یا مؤَرِّخ اشتقاق یافته است و اشتقاقهای دیگر را نمی پذیرد . برخی افراد ، اصل واژة تاریخ را فارسی و برگرفته از «ماه ـ روز» می دانند که معرّب آن مورِّخ شده است ، اما در درستی این مطلب تردید وجود دارد. لغویان به این نتیجه رسیده اند که به احتمال قوی واژة تاریخ از ریشة اَرَخ یا وَرَخ سامی است ، زیرا وَرَخ (جمع آن : أَوْرَخَم ) در سنگ نوشته هایی متعلق به پیش از اسلام به معنای ماه قمری به کار رفته است .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۷
تاریخنگار