تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

پایگاه داده های تاریخی و کتابشناسی

تاریخنگار

آرمان وبگاه تاریخنگار ، پیشکش داده های سودبخش در زمینه تاریخ و فرهنگ است و تلاش دارد تا راهنمای کوچکی برای دانش پژوهان پرسشگر و کوشا باشد. ایدون چنین باد.
نشانی پست الکترونیکی تاریخنگار در قسمت «تماس با من» درج است

طبقه بندی موضوعی

در قرن 12 هجری قمری ، شاعری در یک طومار ادبی،  خلفای راشدین  و بزرگان اهل سنت  و نیز درباریان و وزرای زمانه خود را هجو نمود . هنگامی که خبر به پادشاه وقت رسید  ، امر نمود تا شاعر  را به حضورش آورند. سپس رو به شاعر کرد و با لحنی آرام گفت : بخوان!

اما شاعر مفلوک از ترس دچار تشویش شد و از خوف بر زانوان نتوانست بایستاد. شاه گفت:

- بخوان و نترس. قسم به چهار یار  بزرگوار که  به سبب هجو نه تو را خواهم کشت و نه آزار خواهم داد. اگر هجونامه را خوب و به قاعده سروده باشی، تو را انعام خواهیم داد ؛ولی اگر آن را نارسا و گوشخراش سرایش کرده باشی، می فرمائیم بر سرت بزنند و طومارت را در دهانت فرو برند.

شاعر شروع به خواندن کرد و شاه به آرامی گوش داد. چون اشعار در کمال سلاست و استادپسندانه بود ، شاه ، که خود از استعداد سخن شناسی بی بهره نبود ، خوشش آمد و بر شاعر احسنت گفت . سپس دستور داد تا به خاطر این جملات آهنگین و زیبا صله ای وافی به شاعر دهند. این اقدام به مذاق درباریان و علمای حاضر خوش نیامد . زیرا  انتظار داشتند تا شاه امر به قتل شاعر هتاک دهد.

در این وقت که شاعر کیسه ای زر به انعام گرفته بود و در حال ترک مجلس بود ، شاه رو به او کرد و گفت:

- پیش از آن که مجلس ما را ترک کنی، پرسشی از تو دارم. بدان پاسخ گو و آن گه راه خویش در پیش گیر.

شاعر شاد و خوشحال که گمان می کرد، ماجرا تمام شده است، لبخندی بر زبان آورد و چنین پاسخ داد:

- امر خدیو زمان مطاع . بفرمائید.

شاه در حالی که متوجه نگاه های حضار در مجلس بود، به آن شاعر هزال گفت:

- تو در این هجونامه ما و درباریان ما را مذمت کرده ای و بر بدی و خباثت ما گواه داده ای. اما چگونه بر زشتکاری و خبث طینت حکومتگران پیشین و خلفای 1400 سال پیش وقوف یافتی؟ با کدامین سند و گواهی، حکم به بدکرداری و جهنمی بودن آنها داده ای؟ اگر دولت ما را نکوهش می کنی، بر تو حرجی نیست که معاصر با ما و قرین با روزگار دولت مائی. اما در مورد زعمای قرون ماضی تو را نرسد که داوری کنی و ایشان را متهم سازی. به کیفر چنین جسارت و زشتخوئی، تو را باید که مجازات کرد. اینک اگر نمی توانی ادله صادق در اثبات بدطینتی پیشینیان بیاوری ، آماده کیفر و عقوبت شو. 

سپس امر فرمود تا سخنور  بهتان زن و زشت گفتار را سیاستی بلیغ کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۰۶
تاریخنگار


ضرب المثلی هست با عنوان تو بدم ، بمیر و بدم .که نشانگر الزام آور بودن کاری است که کننده آن باید انجام دهد ، حتی اگر بمیرد. اما این ضرب المثل در روزگار ما تبدیل شده به : تو پول بده ، بمیر و پول بده. می گویئد چرا ، به این دو نکته راستین توجه کنید.

1- رفته بودم به داروخانه تا شربت سینه درد مربوط به  سرماخوردگی بگیرم. روی دارو قیمت زده بود: 12500 ریال ، اما داروخانه چی، مبلغ رُند 15000 ریال را از من گرفت! مثل خیلی از افراد دیگر گفتم: 2500 ریال ارزشی ندارد و شاید این حق فنی داروخانه دار است( هر چند سفارش نوع دارو از من بود و میزان قیمت آن هم کمتر از جدول حق فنی داروها) . اما چون کمی تامل کردم ، دیدم، اولاً قیمتی که داروخانه دار بابت خرید شربت داده ، مسلماً کمتر از 12500 ریال است و او قبلاً سود خود را از فروش دارو کسب کرده است. ثانیاً با این سودی که از فروش یک شربت سینه ( که این روزها خیلی هم کاربرد و فروش دارد) فروشنده دارو ، یک سوم هزینه آن شربت را دریافت می کند و این در مجموع فروش داروهائی این چنینی و پرکاربرد  سود کلانی برای داروخانه ها دربر دارد.

2 -  دوستم از مسافرت برگشته بود و به جای سوغات برایم، قبض گاز خانه شان را مصداق آورده بود. با این عنوان که در یک دو ماهی که مسافرت بوده، گاز مصرفی خانه اش در حد 5000 ریال ارزیابی شده است. اما بابت هزینه های اضافی مندرج در قبض مثل: آبونمان ، بیمه، عوارض لوله کشی به مناطق محروم ، و مواردی از این دست، مبلغ کل 45000 ریال برایش قبض صادر شده است. او می گفت: به جای این که به خاطر مصرف کم ، مشمول تخفیف شود، در دادگاه شرکت گاز غیابی محاکمه شده و به پرداخت عوارض اضافی محکوم شده است. احتمالاً باید در اینده، هزینه تعمیر لوله های فرسوده گاز ، اُفت فشار گاز  در لوله ها ، حق العبور مامورین ثبت کنتورها ، پورسانت فروش منابع گاز زیرزمینی به همسایگان، و سایر هزینه های شرکت محترم گاز را پرداخت کنیم.

حال با این تفاصیل، تعجبی ندارد ، وقتی زلزله و سیل و بلایای طبیعی در گوشه ای از کشور ایجاد مشکل می کند و به خاطر ضعف زیرساختها و آماده نبودن مسئولین در برابر بحرانهای غیرمترقبه ، دولت دست به جیب ( شما بخوانید : جیب ملت) می شود، و مبلغ کلانی برای بازسازی و ترمیم خرابیها اختصاص می دهد. چون هم کسبه و هم دولت به راحتی از مردم عوارض اضافی دریافت می کنند و آن چه اصناف و فروشندگان مایحتاج عمومی از مردم به اضافه می ستانند، به عناوینی چون: مالیات بر ارزش افزوده، حق کسب، عوارض نوسازی، هزینه جمع آوری پسماند و .. از فروشندگان اخذ می شود تا در جائی درست برای بهبود زندگی زلزله زدگان و میتلایان به سیل و.. مصرف شود.!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۵
تاریخنگار

در باره احمد قوام، این سیاستمدار کهنه کار و رند تاریخ معاصر ایران، ان قدر مطلب و سخن هست که می شود او را به محور یک پژوهش گروهی و دامنه دار تبدیل کرد و برایش موسسه ای تحقیقاتی به راه انداخت. اما هنوز اسناد و خاطرات عرضه نشده ی بسیاری هست که باید با کمک آنها چهره این رجل سیاسی را بازشناسایئ و تشخیص داد. کاش می شد به دور از فضای احساسی و اثرپذیری کتابهای تاریخی معاصر او را معرفی کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۴
تاریخنگار

تاریخ گذر زمان است در گذرگاهی پر پیچ و خم که عبرت را در انتهای راه به مهمانی می خواند . عبرت از آن چه که بر ورق ورق آن نگاشته تا شاید ، چراغ راهی باشد پیش روی آیندگان و درک آن چه بر سر گذشتگان آمده است و نبیاد بر سر ایشان نیز بیاید . بر گرُده تاریخ آثار زخم ضربات تازیانه هایی نشسته که روایتگر روزگاران افسار گسیخته و طوفانی است . روزگارانی که در میان امواج بلند و مهیب حوادث گاه بالا و پایین و گاه این سو و آن سو در تلاطم بوده است. شاید هر ورق پاره ای از صفحات تاریخ یادآور تکه ای از این وسعت باعظمت است که از پس ناملایمات این روزگاران بدفرجام از آن جدا و در گوشه ای از این  پهنه ی جغرافیایی به دور از پیشینه ی با عظمت و با شکوه خود رها شده است.

 یکی از پاره های جدا شده از این گستره ی با شکوه، منطقه ای به نام پَرَه دریا یا فرا رود است که عربان آن را ماورالنهر ، ترکان آن را ترکستان و روسها آسیای مرکزی یا آسیای میانه می خواندندش. نقطه مرکزی قاره کهن که تا دیروز وصله ی تن ایران و حصه ای از خوان پرنعمت فرهنگ و مدنیت پارسی بوده است و جغرافی دانان و کاشفان ان را با خطه خراسان بزرگ پیوسته دانسته و می شناسند . اراضی واقع در آن سوی رودخانه های سیحون و جیحون ، یادآور زایش بزرگانی است همچون مولانا جلال الدین بلخی که در بی خودی خود ، نیمی از وجودش را در ترکستان و نیمی دیگر را در فرغانه فریاد می زد:

من بی خود و تو بی خود مارا که برد خانه     من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی  کس  را  هشیار  نمی بینم     هر  یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان     نیمیم  ز  ترکستان   نیمیم  ز  فرغانه

ماورالنهر یادآور نوای چنگ رودکی است که با قصیده ای فی البداهه امیر نصر سامانی را چنان به وجد آورد که  بی پای افزار و تن پوش سوار بر اسب از هرات تا فرسنگ ها مسافت به سوی بخارا هروله کنان دوید تا مباد که شاید روزی بگذرد و آن ملک جاوید و ارض سرمد را نبیند.

بوی جوی مولیان آید همی              یاد یار  مهربان  آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او              زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست     خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا شاد باش و دیر ز ی          میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان          سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان           ماه سوی آسمان آید همی

اینجا سرزمین است که کمان کشی رستم در جنگاوری با پهلوان کشانی اشکبوس را به یاد می آورد . هنگامی که تیر کمان را چنان  برسینه ی ستبر او نشاند که وقتی اشکبوس از اسب بر زمین سرنگون گردید؛ انگار نه انگار که چنان پهلوانی از مادرش زاده و چشم بر جهان گشوده بود

بدو گفت رستم که تیر و کمان                  ببین تا هم اکنون سرآری زمان

تهمتن به بند کمر برد چنگ                       گزین کرد یک چوبه تیر خدنگ

یکی تیر الماس پیکان چو آب                       نهاده  بر و   چار  پر    عقاب

کمان را بمالید رستم بچنگ                       بشست اندر آورد تیر خدنگ

بزد بر بر و سینه‌ی اشکبوس                        سپهر آن زمان دست او داد بوس

قضا گفت گیر و قدر گفت ده                       فلک گفت احسنت و مه گفت زه

کشانی هم اندر زمان جان بداد               چنان شد که گفتی ز مادر نزاد

 ماورالنهر را باید با  پور سینا  در ذهن  و  خاطره به یاد  آورد ؛ آن فرزانه ی فرزند ایران که در روستای خورمیسن در حومه  بخارا می زیست و چون ، نخواست تن به اسارت محترمانه در دربار غیرپارسیان دهد، عمر کوتاه و فروزنده خود را در مسیر راه تا موعد معراج سپری کرد . در همان حال که راه  دانش را می گشود و سپس  به خواب ابدی فرو می رفت:

    از قعر گل سیاه   تا   اوج   زُحل        کردم  همه   مشکلات  گیتی را  حل

بیرون جستم ز قید هر مکر   و   حیل           هر بند   گشاده  شد  مگر  بند   اجل

آری ،ماورالنهر یادآور شهرهای آبادان و روح افزای بلخ ، بخارا ، سمرقند ، خوارزم ، مرو ، فرغانه  و مناطقی چون : سغد ، چاچ و توران و جایگاه ظهور اندیشمندانی است نظیر: ابوالفضل بلعمی، نظامی عروضی ، سوزنی سمرقندی، کمال‌الدین عبدالرزاق ، عمعق بخارایی،  ابونصر فارابی، ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی، کسایی مروزی، عسجدی، مسعودی مروزی، جارالله زمخشری، ابوشکور بلخی، دقیقی طوسی، مولوی بلخی، فردوسی توسی، رشیدالدین وطواط ، کمال خجندی، ظهیری سمرقندی، نجم الدین کبری، و صدها چراغ فروزان اسمان ادب و علم و هنر و معرفت ایران

 اما افسوس و صد افسوس که ماورالنهر به دست دشمنان این سرزمین اهورائی از پیکره مام میهن جدا شد و فرصت تداوم شکوفائی علمی و بروز خلاقیت فرهنگی در ان سرزمین از کف رفت. حتی در این لحظات فرصت همدلی نیز، دور از دسترس و خارج از حضور امواج فرهنگ و شور ایرانی قرار دارد. کاش می شد بهانه ای دست می داد و بار دیگر این دو اشنای قدیم را با یکدیگر پیوند داد.

* با امتنان از دوستی ارجمند که این نوشتار را به بنده پیشکش کرد و مجاز ساخت تا لختی در آن دست ببرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۹
تاریخنگار

جزوه ناچیز سیر اندیشه سیاسی و اجتماعی در اسلام با تکیه بر اندیشه شیعی مربوط به مقطع کارشناسی ارشد تاریخ اسلام


http://uplod.ir/dclw2vwq8ucg/andishe.pdf.htm



امید که قابل حصول باشد و مقبول طبع خوانندگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۳
تاریخنگار

این جزوه کوچک 17 صفحه ای حاوی متنی در باره اصول و قواعد زبان انگلیسی است. در حد مختصر و اندازه توانائی این حقیر.


کوچک دستوز زبان انگلیسی


http://uplod.ir/wbyxmmhbvx9c/S.E.G.pdf.htm


امید که به کار آید و بتوانم آن را کاملتر کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۲
تاریخنگار

* این بخشی است از یک فهرست طولانی از لقب ها و عناوینی که دوست و دشمن به پادشاهان ایران عهد هخامنشی و سلوکی داده اند.

- کوروش اول : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : بزرگ (Magnos)

- اردشیر اول : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : دراز دست (Longimanus)

-  داریوش دوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : حرامزاده (Nothus)

-  اردشیر دوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : پرحافظه  (Mnemon)

-  داریوش سوم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : قانونمند (Codomannus)

-  اردشیر سوم: پادشاه هخامنشی ، ملقب به : نستوه (Ochus)

-  اردشیر پنجم : پادشاه هخامنشی ، ملقب به : شاهزاده (Bessus)

- سلوکوس اول : پادشاه سلوکی ، ملقب به :  پیروز  (Nikator)

-  سلوکوس دوم : پادشاه سلوکی ، ملقب به : ریشو  (Pergon)

-  سلوکوس سوم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : صاعقه (Seratous)

-  آنتی خوس اول : پادشاه سلوکی ، ملقب به : ناجی (Sotter)

- سلوکوس پنجم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : مادر دوست (Philmather)

- آنتی خوس پنجم  : پادشاه سلوکی ، ملقب به :  از پدر خوب (Otather)

- آنتی خوس هشتم  : پادشاه سلوکی ، ملقب به : تجلی خدا (Epifanes)

- دیمتریوس سوم :  پادشاه سلوکی ، ملقب به : پدر دوست (Philopater)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۳
تاریخنگار

تاریخ گواه آن است که هر چند ایران به دلیل جایگاه استراتژیک ارزنده خود ، به عنوان نقطه اتصال دو قاره آسیا و اروپا ، مطرح بوده است ؛ اما از سوى دیگر درمعرض تهاجم و تاخت و تاز دائمی دولتها یا عشایر نیز بوده است. یورشها و غارتگری های وارد شده بر پیکره ایران در طی قرون متمادی، چنان بر فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران اثر عمیقی گذاشته است که قلب اجتماع را درگیر احساسات توامان و گاهاً متضاد نموده است . از جمله مهمان نوازی با بیگانه ‏گریزى در هم عجین شده است. از این رو ، سرتاسر تاریخ ایران، در یک نوسان بین تمرکز هژمونی سیاسى و تفرقه جوئی اجتماعی قرار داشته است. مهاجرت آریائیها در داخل نجد ایران و غلبه تدریجی آنها بر اقوام بومى ، همزمان با عدم تمرکز بود و زمانی که دولت بزرگ پارسی ایجاد شد، هنوز احساس وحدت اجباری در بین اقوام محلی وجود داشت . لذا بسیاری بر این عقیده هستند که امپراتوری هخامنشی ، با قرار دادن جبارانه اقلیتها در یک مجموعه و تحمیل قواعد بازی بزرگان بر کهتران تاسیس شد و دوام آورد.  اما زمانی که به دنبال انقراض دولت مرکزی هخامنشی و تسلط سرداران سلوکی، ایرانی ها طعم تلخ حکومت ‏بیگانه را چشیدند، این حقیقت بیشتر نمود یافت که جامعه موزائیکی ایران به ابزار سلطه و قواعد خشن و زیرکانه سیاست جفت و جور شده است. شکستهاى پى‏درپى از دولت روم در زمان خسروی دوم معروف به اپرویز، باعث شد تا حالت توام با تحقیر بیشتر شود، مضافا که ایرانی ها از شکست دولت مرکزی خشنود اما از عواقب ان نگران بودند.. در پایان دوره ساسانى با ورود نیروهاى تازی روزنه‏اى براى ایرانیان باز شد، بدان امید که با مسلمان شده از قیود دولت دینی رها خواهند شد. اما چندی نگذشت که با تبعیض دودمان اموى و خشونت و رویه نژادپرستانه اعراب نسبت ‏به عجمان روبرو شدند و ترس از حاکمیت و بیگانه‏ستیزى در وجود ایرانیان تشدید شد. ظهور و سقوط پیاپی دودمان های حکومتگر نظیر : طاهریان، صفاریان، سامانیان، دیالمه، سلجوقیان و خوارزمشاهیان، کشور را به سمت تجزیه سیاسی سوق داد و هفت صد سال بعد از اسلام ، کیان و هستی ایران مرکزی در معرض هجوم ویرانگر مغول و تاتار قرار گرفت و بیگانه ترسى ایرانی را بیش از پیش تقویت کرد.

با شروع زمامداری صفویان، بار دیگر کشور به سوى تمرکز هدایت ‏شد؛ اما به نظر می آید حتی در اوج اقتدار دولت شاه عباس هم ، نوسان بین تفرقه و تمرکز باعث گریز ایرانی ها از ورود به مشارکت سیاسی شد و این روند تا پایان دوره قاجار ادامه یافت. خاصه که اکثریت جامعه ایرانی در روستاها و محیط بسته و فشرده این مناطق دور افتاده زندگی می کردند. دخالت ها و فشارهای دول بیگانه، خصوصاً یورش سهمگین روسیه و نفوذ فزاینده انگلیس در دوره قاجار و امضاى قراردادهایى که با منافع ملى در تضاد بود ؛ بیشتر از گذشته بر نفرت ایرانیان نسبت‏ به استبداد و استعمار افزود. در آغاز سده 14 ق ، به علت تجربه نهضت تنباکو، افزایش آگاهى نسبى اقشار نوپای اجتماعی، بروز اثرات فساد نظام ادارى ، اطلاع بخش هایئ از مردم از تحولات جهان و دنیای مدرن و رشد حرکتهای دموکراتیک در کشورهای همجوار، نهضتی به نام مشروطه و به کام طبقه سوم جامعه به پیروزی رسید و نظام و ساختار سیاسى کشور تغییر کرد. براى شاه تعیین وظیفه و براى مردم تعیین حقوقی چون: عدالت و آزادى نمود. در عصر پهلوی، دولت مرکزی مجدداً قوام گرفت و با اندک اصلاحات خود که از بالا و به صورت فرمایشی و بعضا با تغییراتی در سطح جامعه همراه بود  ؛ نوید همسان گرایئ مردم و دولت را داد. لیکن  ظلم و بیداد همچنان پا برجا بود و خطوط قرمز برای مردم توسط حاکمیت تعیین می شد. از طرفی وابستگى به ارزش هاى غربى نیز بیشتر شد. در کنار وابستگى برخى از نخبگان سیاسى، اتکاى دربار به بیگانگان و فرهنگ غرب ، نه تنها بیگانه‏ترسى و بیگانه‏ستیزى ایرانیان را تشدید و تقویت کرد، بلکه بی اعتمادی و فقدان اطمینان به خودى را نیز افزایش داد؛ به نحوى که نسبت‏ به همه چیز به عنوان توطئه نگریسته مى‏شد. از طرفی، مداخله‌جویی‌های قدرتهای بزرگ در ایران همچنان پابرجا بود و باعث می شد تا این باور در ذهن ایرانیان ریشه بدواند که در هر دگرگونی سیاسی انگشت قدرتهای بزرگ در کار است.  یعنی همان نظریه توهم توطئه که اساس تحلیل عامه مردم از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان شده بود. و از طرف دیگر ، به خاطر وجود نهادهای مقتدرانه و نظارت کننده بر حریم عمومی و خصوصی مردم ، ترس از پرداختن به سیاست و پرس و جو از امور مملکتی، به عنوان حق ملت در نظام مردم سالار، به فراموشی سپرده شد. پرهیز از سیاست خوانی یا همان سیاست گریزی در جامعه ایران عهد پهلوی نهادینه شد. تا زمانی که موج ارتباطات معادلات را عوض کرد و شهرها آکنده از مردمی شدند که حقوقی را برای خویش مطالبه می کردند. حقوقی که حق مسلم خود می دانستند و آن را فقط باید از طبقه حاکمه یعنی دولت می گرفتند. مانند همه دیگر حقوق بگیران دولت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۱
تاریخنگار


-  آلتهایم ، فرانتس: تاریخ اقتصاد دولت ساسانی ، ترجمه هوشنگ صادقی( علمی و فرهنگی، 1382)

- ایمانپور، محمدتقی: نقش دین در حکومت ساسانی (دانشگاه ازاد بجنورد، 1372)

- اینوسترانتسف، کنستانتین: مطالعاتی در باره ساسانیان، (بنگاه ترجمه و نشر، 1348)

- بیانی، شیرین: دین و دولت در عهد ساسانی (جامی، 1379)

- جوادی فریدون، شهره: سنگ نگاره های ساسانی (بلخ ، 1388)

- دریائی، تورج: تاریخ و فرهنگ ساسانی ، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی (ققنوس، 1382)

- دریایی، تورج،ناگفته‌های امپراتوری ساسانیان، ترجمه آهنگ حقانی( پارسه، 1391)

- رجبی، پرویز، (1381)  هزاره های گمشده،( توس، 1381) جلد5

- راولینسن، جرج : تاریخ سلاطین ساسانی ، ترجمه محمدعلی فروغی(بی نا، 1314)

- سامی، علی: تمدن ساسانی (بی نا ،1344 )

- شیپمان، کلاوس: تاریخ شاهنشاهی ساسانیان ، ترجمه فرامرز نجد سمیعی(میراث فرهنگی، 1383)

- کریستن سن، آرتور: ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غ.رشید یاسمی(زرین، 1387)

- کولسینکف، ا:  ایران در آستانه یورش تازیان، ترجمه محمدیحیایی( آگاه، 1355)

- گلزار ، سعید: اقلیتهای دینی در دوران ساسانیان (امیرکبیر، 1391)

- لوکونین ، ولادیمییر : تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت الله رضا،(علمی فرهنگی، 1372)

- مشکور، محمدجواد : تاریخ سیاسی ساسانیان( دنیای کتاب، 1387)

- مهرین، مهرداد: تاریخ ادبیات ایران عهد ساسانی(دریا، بی تا)

- نادری قره بابا، حسین، تجارت ایران در دوره ساسانیان، (جهاد دانشگاهی، 1388)

- نژاد اکبری، مریم: شاهنشاهی ساسانیان (کتاب پارسه، 1387)

- نفیسی، سعید، (1383) تاریخ تمدن ایران ساسانی، انتشارات اساطیر، تهران

- نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، (پژوهشگاه علوم انسانی،1388)

- وایتهاوس، دیوید: بازرگانی دریایئ ساسانیان، ترجمه گیو آقاسی( بی نا ، بی تا)

-یارشاطر، احسان: تاریخ ایران کمبریج از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ترجمه حسن انوشه( امیرکبیر،1387)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۰
تاریخنگار

گاهی باید به یک کلام و یک جمله قناعت کرد. چون می تواند به اندازه یک کتاب گویا و اثربخش باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۴۴
تاریخنگار